گنجور

 
وفایی شوشتری

به سر زلف تو گر جز تو مرا یاری هست

یا به جز زلف توام رشتهٔ زنّاری هست

تاجر عشقم و بارم همه کالای وفاست

نه گمانم که در این شهر خریداری هست

مشک تاتار، دو صدبار به یک جو نخرم

برکفم از شکن زلف تو تا، تاری هست

به جز آئینه‌ی رویت که ز خط یافت صفا

تیره هر آینه کو را خط زنگاری هست

همه دانند که من مات و گرفتار توام

خود در آئینه نظر کن گرت اِنکاری هست

شور لعل لب پرشور تو اندر دل من

آن چنانست که در سینه نمکزاری هست

نه خیال خُتنم هست و نه سودای خطا

تا مرا، با سر زلف تو سروکاری هست

به سر زلف تو سوگند که گر، بی رخ تو

دو جهان را، به نظر قیمت و مقداری هست

بیوفایی به «وفایی» مکن اینسان که وفا

نه متاعیست که در هر سر بازاری هست

 
 
 
سعدی

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست

یا شب و روز به جز فکر توأم کاری هست

به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس

که به هر حلقهٔ موئیت گرفتاری هست

گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست

[...]

ابن یمین

گر چه هر دم ز غمت بر دلم آزاری هست

باشم اغیار اگر جز تو مرا یاری هست

نشود دور ز تیغ تو که هرگز نکند

بلبل اندیشه که اندر پی گل خاری هست

گر خطت هست مزور سزد ایدوست از آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
سیف فرغانی

همچو من وصل ترا هیچ سزاواری هست

یا چو من هجر ترا هیچ گرفتاری هست

دیده دهر بدور تو ندیده است بخواب

که چو چشمت بجهان فتنه بیداری هست

ای تماشای رخت داروی بیماری عشق

[...]

نظام قاری

مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست

یا شب و روز بجز ذکر توام کاری هست

مشنو ای جبه که جز پیرهنم یاری هست

یا بجز پیچش دستار مرا کاری هست

گر بگوئی که بحمل و تتقم کاری نیست

[...]

وحشی بافقی

تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست

طاقت و صبر مرا حوصلهٔ خواری هست

با دلم هر چه توان کرد بکن تا بکشد

کز من و جان منش نیز مددکاری هست

می‌خرم مایه هر شکوه به سد شکر ز تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وحشی بافقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه