صبر و قرارم دگر به یک نظر امشب
از تن و جانم ربود شوخ شکرلب
کاکل مشکین به دوش اوست؟ نه بالله
هشته به سر، آن نگار، عنبر اشهب
موی پریشش به عین طرفه کمندیست
یا که ز مه واژگون شده است دو عقرب؟
بر جهد از گوی عاج صفهٔ سیمش
زان صنم گلعذار، سینهٔ غبغب
دوش بدم من غریق بحر تفکّر
خواب مرا در ربود در وسط شب
دیدمش آن یار بی وفا و ترشخو
آمد و بنشست و تکیه داد به منصب
گفت: زهجران من تو چند بسوزی
بحر شود بعد از این ز وصل معذب
گفتمش، آخر دو بوسهای تو عطا کن
زخم دلم را بنه دوای مجرب
شوق جمال بستان به جهد صبوحی
گر بنماید دو صد کتاب به مکتب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربه شب و احساسی که به خاطر دیدن محبوبش دارد، سخن میگوید. او میگوید که صبرش تمام شده و در یک نگاه، محبوبش دل او را برده است. او توصیفی زیبا از محبوبش میکند، با اشاره به موی مشکین و زیباییهایش. در شب، شاعر غرق در تفکر و خواب میشود و ناگهان محبوبش را میبیند که به او نزدیک میشود. محبوب از شاعر میخواهد که به خاطر دوریاش بسوزد و شاعر از او میخواهد که دو بوسه به او بدهد تا زخمهای قلبش را التیام بخشد. به طور کلی، احساس عشق و تأسف از دوری در شعر بیان شده است.
هوش مصنوعی: امشب نگاه زیبای تو، آرامش و صبرم را از من گرفت و تمام وجودم را تحت تاثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: موهای مشکی او بر دوش اوست؟ نه، به خدا، آن زیبایی که در سر دارد، شبیه به عطر عنبر است.
هوش مصنوعی: موهای پریشان او همچون کمند زیبایی است، یا اینکه از ماه به طور نادرستی بازتاب یافته و به شکل دو عقرب درآمده است؟
هوش مصنوعی: از تلاش و کوشش فرار نکن، چون زیبایی چهرهٔ آن معشوق، همچون گوی نقرهای در دل سینهات میدرخشد.
هوش مصنوعی: شب گذشته، وقتی که در دریاچه تفکر غرق شده بودم، خواب مرا در میانه شب از آنجا بیرون کشید.
هوش مصنوعی: من او را دیدم؛ آن دوست بیوفا و بدخلق که آمد و نشست و تکیه کرد بر موقعیت و مقام خود.
هوش مصنوعی: گفت: از جدایی من چند بار میسوزی؟ بعد از این، در اثر وصالت، عذاب خواهی کشید.
هوش مصنوعی: به او گفتم که آخر لطفا دو بوسه به من بده تا زخم دلم را درمان کنی.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی باغ در صبح به نمایش درآید، حتی اگر دوصد کتاب در مدرسه بیاموزیم، شوق و علاقه به آن زیبایی بیشتر خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خر سر خمخانه را لبیشه کنم لب
تا کنم از روی تیشه چون لب ارنب
وانگهش آرم برون بشعبده بازی
ارنبکی ارنب رنود ملقب
باز سرش بشکنم بسنگ هجا خرد
[...]
دوش در آغوشم آمد آن مه نخشب
کاش که هرگز سحر نمیشدی این شب
مهوشی از مهر در کنار من آمد
چون قمر اندر میان خانهٔ عقرب
عشق به جایی مرا رساند که آنجا
[...]
باز غم و غصه کرد روز مرا شب
سوخت دل من به حالت دل زینب
نداشت چه حالی به قتلگاه که یارب
دید ز نعل سمند و از سم مرکب
شمس حقیقت امام حاضر غائب
در خور حمد و ثنا و مدح و مناقب
خدمت اوراست جبرئیل مواظب
درگه اوراست روح قدس مراقب
رتبت درگاه او سپهر مطبق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.