گنجور

 
شاطر عباس صبوحی

صبر و قرارم دگر به یک نظر امشب

از تن و جانم ربود شوخ شکرلب

کاکل مشکین به دوش اوست؟ نه بالله

هشته به سر، آن نگار، عنبر اشهب

موی پریشش به عین طرفه کمندیست

یا که ز مه واژگون شده است دو عقرب؟

بر جهد از گوی عاج صفهٔ سیمش

زان صنم گلعذار، سینهٔ غبغب

دوش بدم من غریق بحر تفکّر

خواب مرا در ربود در وسط شب

دیدمش آن یار بی وفا و ترشخو

آمد و بنشست و تکیه داد به منصب

گفت: زهجران من تو چند بسوزی

بحر شود بعد از این ز وصل معذب

گفتمش، آخر دو بوسه‌ای تو عطا کن

زخم دلم را بنه دوای مجرب

شوق جمال بستان به جهد صبوحی

گر بنماید دو صد کتاب به مکتب

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سوزنی سمرقندی

خر سر خمخانه را لبیشه کنم لب

تا کنم از روی تیشه چون لب ارنب

وانگهش آرم برون بشعبده بازی

ارنبکی ارنب رنود ملقب

باز سرش بشکنم بسنگ هجا خرد

[...]

فروغی بسطامی

دوش در آغوشم آمد آن مه نخشب

کاش که هرگز سحر نمی‌شدی این شب

مهوشی از مهر در کنار من آمد

چون قمر اندر میان خانهٔ عقرب

عشق به جایی مرا رساند که آنجا

[...]

صامت بروجردی

باز غم و غصه کرد روز مرا شب

سوخت دل من به حالت دل زینب

نداشت چه حالی به قتلگاه که یارب

دید ز نعل سمند و از سم مرکب

حاجب شیرازی

شمس حقیقت امام حاضر غائب

در خور حمد و ثنا و مدح و مناقب

خدمت اوراست جبرئیل مواظب

درگه اوراست روح قدس مراقب

رتبت درگاه او سپهر مطبق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه