دلم فتاده بر آن زلف پرشکن که تو داری
قرار برده ز من آن لب و دهن که تو داری
لبت چو غنچه، رخت چو بنفشه، زلف چون سنبل
کسی ندیده از این خوبتر چمن که تو داری
ز بوی پیرهنت زنده میشود دل مرده
چه حکمت است در این بوی پیرهن که تو داری
کجاست شهر و دیار و کجا بود وطن تو
خوشا به مردم آن شهر و آن وطن که تو داری
مرا غلام خودت کن که هیچ خواجه ندارد
چنین غلام هنرپیشه چو من که تو داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم فتاده در آن زلف پر شکن که تو داری
قرار بده ز من، آن لب دهن که تو داری
قدت چو سرو، خطت چون بنفشه، زلف چو سنبل
کسی ندیده از این خوبتر چمن که تو داری
عجب ز فتنه این چشم فتنه بار تو دارم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.