جنون کو تا نثار دل کنم آشفته رایی را
زعریانی لباس تازه بخشم خود نمایی را
خورد نیش آنکه تأثیر محبت از هوس جوید
به شهد موم کی بخشند نفع مومیایی را
شوم نومیدتر چندانکه بینم بیشتر سویش
تماشا پرده پوشد جلوه حسن خدایی را
اگر ننمود عارض دیده بیدار می باید
درون پرده دارد حسن شوخش خود نمایی را
به بازار وفا گر خود فروشان را گذار افتد
به نرخ کیمیا گیرند جنس ناروایی را
اجل هم جان به منت می گرفت از کشته نازت
گر از چشم تو می آموخت کافر ماجرایی را
تغافلهای چشمش از شراب لطف خالی نیست
به مستی می دهد پیمانه صبر آزمایی را
به دام عشق هر نقش پر من چشم بیداری است
نبینم تا ابد خواب پریشان رهایی را
اسیر از رغم زاهد ساغر سرشار می خواهد
که موج باده شوید سرنوشت پارسایی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و جنون ناشی از آن است. شاعر با اشاراتی به زیبایی و جذابیت معشوق، از حالتی آشفته و دلنواز سخن میگوید. او بیان میکند که محبت واقعی باید با دوری از هوس و فریب همراه باشد و اشاره میکند که افرادی که فقط به زیبایی ظاهری مینگرند، در حقیقت به نفع خود نمیرسند. شاعر همچنین به ناامیدی و بیتابی خود در برابر معشوق اشاره کرده و به زیباییهای پنهان او میپردازد. در نهایت، او از کشش عشق میگوید و اینکه در این دام، دیگر رؤیای رهایی را نمیتواند ببیند و حتی زاهدان نیز به نوشیدن شراب عشق نیاز دارند.
هوش مصنوعی: به دنبال جنون میگردم تا به دل خود هدیهای بدهم و افکاری آشفته را با لباس جدیدی از زیبایی زینت بخشم تا خود را به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: کسی که محبت را با هوس اشتباه میگیرد، باید بداند که عواقب تلخی در انتظارش است. نمیتوان انتظار داشت که چیزی که به ازای عشق واقعی به دست میآید، در عوض هوس و خواستههای زودگذر به او داده شود.
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر به او خیره میشوم، ناامیدی من افزایش مییابد، زیرا زیبایی خداییاش پشت پردهای پنهان شده است.
هوش مصنوعی: اگر چهرهاش را به نمایش نگذارد، در دلش زیباییای دارد که باید در پس پرده نمایان شود.
هوش مصنوعی: اگر به بازار صداقت بروی و افرادی را ببینی که خود را میفروشند، متوجه میشوی که آنها با قیمت بسیار بالا، کالاهای نادرستی را به فروش میرسانند.
هوش مصنوعی: مرگ هم اگر از زیبایی تو آگاهی مییافت، حتماً جانش را با تمنا میگرفت، چون داستانی دلانگیز را از نگاه تو میآموخت.
هوش مصنوعی: چشمان او با بیتوجهیهایش، از شراب محبت خالی نیست و او با همین محبت، باعث میشود انسان صبرش را امتحان کند.
هوش مصنوعی: در دام عشق، هر تصویر و نقش و نگار برای من مانند یک چشم بیدار است و نمیتوانم تا ابد خواب آشفته و بینظمی را ببینم و از آن رهایی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: مردی که اسیر و گرفتار است، با وجود زهد و پارسایی، خواهان ساغری پر از شراب است تا سرنوشت پارسایی از بین برود و موج شراب او را در بر بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نبودی دین اگر اقبال مرد مصطفایی را
نکردی هرگزی پیدا خدای ما خدایی را
رسول مرسل تازی که برزد با وی از کوشش
همین گنج زمینی را همان گنج سمایی را
گواهی بر مقامی ده که آنجا حاضران یابی
[...]
رسانیده است حسن او به جایی بی وفایی را
که عشاق از خدا خواهند تقریب جدایی را
مرا سرگشته دارد چشم بی پروا نگاه او
نگردد هیچ کس یارب هدف تیر هوایی را!
تویی کز آشنایان گرد بر می آوری، ورنه
[...]
خدایا رهنما شو بر دل ما رهنمایی را
که بنماید به ما خوشتر ازین گلزار، جایی را
دگر از بیم هرگز چشم نگذارد به هم گندم
اگر در خواب بیند همچو گردون آسیایی را
جهان آمیزشی با ذات حق دارد ولی فانی ست
[...]
بیا ساقیّ و آتش در زن این زهد ریائی را
چو زاهد تا به کی سازم بت خود پارسایی را
به کاه عشق کوهی برنیاید، زور بازو بین
که چون با ناتوانی میکند خیبر گشایی را!
سبک پروازتر در اوج همّت هر که فارغتر
[...]
مکن از بهر روزی پیشه خود بینوایی را
بنه چون کوهکن بر دست خود زورآزمایی را
شود از گوشه گیری نام تو مشهور در عالم
چو عنقا گر کنی مقراض بال خود نمایی را
به درها می دواند آدمی را نفس گردنکش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.