یاد چشمت چو به سیر دل ما می آید
نفس از سینه به لب مست حیا می آید
مومیایی است بهار آفت بیدردان را
عضو در رفته زنجیر به جا می آید
تا کجا گم شده در دشت بلا مجنونی
پی زنجیر به ویرانه ما می آید
داغی از نسبت همدردی زاهد دارم
از گل توبه من بوی ریا می آید
بخت برگشته ام اقبال رسایی دارد
ناوک او به دلم رو به قفا می آید
هوس باده رگ و ریشه دواند در دل
شیشه ام گر شکند دل به صدا می آید
نا امیدی اگرت خارکشد از دل اسیر
بوی تأثیر اجابت ز دعا می آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و دشواریهایی که در زندگی تجربه کرده، پرداخته است. او از یاد چشمان معشوق صحبت میکند که خاطرات را به یاد میآورد و اشتیاق و حسرت را در دل او ایجاد میکند. شاعر وضعیت خود را به مومیایی بهار تشبیه کرده که در معرض درد و رنج قرار دارد و از اینکه چگونه در جستجوی معشوق در دشت بلا سرگردان شده، سخن میگوید. او از زهد و ریاکاری نیز گلایه کرده و میگوید که آروزهایش در دلش زنده است و حتی در ناامیدی هم امید به جواب دعا را دارد. در نهایت، شاعر به سختیهای عشق و تأثیرات آن بر جانش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد چشمان تو میافتم، دلم به تپش میافتد و نفس از سینهام به لبهایم میرسد و این احساس شرم و حیا را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: بهار شبیه یک مومیایی است که درد و رنج افراد بیاحساس را در خود نگه میدارد و از آنجایی که به زنجیر بسته شده، نمیتواند به راحتی حرکت کند.
هوش مصنوعی: تا کجا در صحرای درد و مشقت گم شده است، مجنون در پی زنجیر به ویرانهی ما میرسد.
هوش مصنوعی: من از درد و رنجی که به خاطر همدردی زاهدان احساس میکنم، رنج میبرم و از گل توبهام بوی نفاق و ریا به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: شگون بدی دارم و حوادث خوشی برایم پیش نمیآید. تیر او به قلبم میزند و من در حال عقبنشینی هستم.
هوش مصنوعی: عشق به شراب در اعماق وجودم ریشه دوانیده است؛ اگر میخورد دل من بشکند، صدای آن به گوش خواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر ناامیدی در دل انسان جایی داشته باشد، تأثیر پذیری از دعا و خواستهاش به همراه بوی اجابت آن خواهد آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نه از خاک درت باد صبا میآید
صبحدم مشکفشان پس ز کجا میآید
ای جگرسوختگان عهد کهن تازه کنید
که گل تازه به دلداری ما میآید
گل تر را ز دم صبح به شام اندازد
[...]
یا رب این بوی که امروز به ما میآید
ز سراپرده اسرار خدا میآید
بوستان را کرمش خلعت نو میپوشد
خستگان را ز دواخانه دوا میآید
در نمازند درختان و به تسبیح طیور
[...]
این چه بوییست که از بادِ صبا میآید
وین چه مرغیست که از سویِ سبا میآید
قاصدِ حضرتِ لیلی چه خبر می گوید
بویِ پیراهنِ یوسف ز کجا میآید
گویی این بادِ دل آویز بدین خوشبویی
[...]
یارب، این شهره لشکر ز کجا میآید؟
که ز عشقش دل خلقی به بلا میآید
فتنه جان من خسته دل آمد چشمش
باز بر جان من این فتنه کجا میآید؟
باد مشک از سر زلفش بوزید، ای بلبل
[...]
یارب این هدهد میمون ز کجا می آید
ظاهر آنست که از سوی سبا می آید
بوی روح از دم جانبخش سحر می شنوم
یا دم عیسوی از باد صبا می آید
از ختن می رسد این نفحه ی مشکین که ازو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.