گنجور

 
اسیر شهرستانی

عاشق از شوق نگاه واپسین جان می دهد

چشم و دل را حسرت جاوید تاوان می دهد

اشک دریا دل کجا و ساحل دامان کجا

گریه ایم عرض تجمل در بیابان می دهد

اضطراب دل نشان جلوه مژگان کیست

مو به مویم وعده زخم نمایان می دهد

بی نیازی را زدست انداز آفت باک نیست

شبنم این باغ طوفان را به طوفان می دهد

یک شکار از منت صیاد ما آزاد نیست

خاک راهش سر خط کبک خرامان می دهد

مو به مو آگاهم از راز دل زلفش اسیر

نامه ام را قاصد خواب پریشان می دهد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode