داده ای ذوق شراب بی خمار آیینه را
کرده ای خوش جام سرشاری به کار آیینه را
خوش بساطی بر سر بازار دل وا کرده ای
کرده ای شرمنده نقش و نگار آیینه را
دل نباشد یاد او در دیده بیدار هست
شمع خلوت می کنم شبهای تار آیینه را
چون نگیرد اشکم از گلبرک حیرانی گلاب
تا گداز دل بود زان چهره کار آیینه را
نو خطان گاهی چراغی نذر شوخی لازم است
کرده ایم از دل نظر گاه بهار آیینه را
شوخی مژگانت آخر دستبردی می کند
سر به صحرا می دهد دیوانه وار آیینه را
شبنم (از) خورشید در آغوش گل کی جان برد
پر مکن از تاب شوخی بیقرار آیینه را
شوخی مژگان پر کارت مگر دام پری است
گردش چشم تو می سازد شکار آیینه را
بود خورشید مرا از بستر گل خوابگاه
صبحدم دیدم چو شبنم بیقرار آیینه را
با دل بیطاقت ما تا چه بردارد اسیر
آن خط و خالی که میسازد غبار آیینه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییها و جذابیتهای آینه و تجلیات آن اشاره میکند. او از زیبایی و شور شرابگونه آینه صحبت میکند که دلها را به خود جلب میکند. شاعر به نقش و نگار آینه پرداخته و از احساسات و شور و شوقی که در دل دارد میگوید. او به کنایه به مژگان و زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که این زیباییها شاید سبب دیوانگی او شوند. شاعر همچنین با تصویرسازیهای مختلف، حالتی از دلتنگی و شوق را به خواننده منتقل میکند و به ارتباط عمیق میان زیبایی و احساسات انسانی میپردازد. در کلیت، شعر کنایتی از عشق و تمایل به زیبایی است.
هوش مصنوعی: تو شوق و لذتی به آیینه دادهای که مانند یک جام پر، زیباییاش را به خوبی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در بازار دل، با زیبایی و زرق و برق خود، دلی را شاد کردهای، اما در عین حال باعث شدهای که نقش و نگار آینه از حضور تو خجالتزده شود.
هوش مصنوعی: دل وقتی در یاد او نباشد، در وجود بیدار زنده است. در شبهای تاریک، شمعی روشن میکنم و به خلوت مینشینم تا به آینه نگاه کنم.
هوش مصنوعی: وقتی اشک من از زیبایی گلبرگ گلاب جاری نشود، تا زمانی که دل من به خاطر آن چهره ذوب نشود، آیینه کارکرد خود را نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: گاهی لازم است برای شوخی و خوشی، نوری که از دل بر میخیزد را نذر کنیم و در زمان بهار، به آینه نگاه کنیم.
هوش مصنوعی: عشق و جذابیت چشمان تو به حدی است که ممکن است روزی دلم را به خطر بیندازد و مرا به دیوانگی برساند، تا جایی که دلم بخواهد به سوی آزادی و بیخیالی بروم.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که شبنم، مانند نوری از خورشید، در آغوش گل قرار دارد و نمیتواند از آن جدا شود. همچنین اشارهای به حساسیت و نازکطبعی آیینه شده است که به خاطر شوخی و بازیگوشی، ممکن است بیقرار و آسیبپذیر باشد. به همین دلیل، به خواننده هشدار داده میشود که نباید تاب و تحمل این وضعیت را از او بگیرد.
هوش مصنوعی: مژگان تو شاید فقط شوخی باشد، اما زیبایی چشمانت مانند دامهایی است که شکارچی را به سمت خود میکشاند و آیینه را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: خورشید مرا از بستر گل بیدار کرد و در آغاز صبح دیدم که مانند شبنم بیتاب، به آینه نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: دل ما طاقتِ دوری و بیقراری ندارد و نمیداند که این خط و خالی که بر اثر غبار روی آیینه به وجود آمده، چه تأثیری بر آن خواهد گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ز بالای تو طوطی در کنار آئینه را
وز گل روی تو سامان بهار آئینه را
صبح را رشگ رخت افکنده است از چشم خویش
دیگر از خورشید ننهد در کنار آئینه را
زلف دلبند تو چون حیران خود می بیندش
[...]
یک نفس گر دور سازی از کنار آیینه را
می کند بی تابی دل سنگسار آیینه را
تا خط سبز تو آمد در کنار آیینه را
می رود آب خضر در جویبار آیینه را
بر شکستی تا ز روی ناز دامان نقاب
[...]
گر دلم پنهان نسازد در غبار آیینه را
شعله از خجلت گدازد چون شرار آیینه را
پاکتر آید برون دلهای روشن از گداز
نیست خاکستر بسوزی گر هزار آیینه را
ظاهری دارد بساطی در نظرها چیده است
[...]
در نظر روزی که آرد آن نگار آئینه را
سرکشد هر صبح خورشید از کنار آئینه را
در نمد پیچیده است آئینه را مشاطه گر
بس که کرده عکس رویش شرمسار آئینه را
خورده از خورشید صد ره لشکر انجم شکست
[...]
ساخت عکس عارضت رشک بهار آیینه را
تا تو ره دادی بیفزود اعتبار آیینه را
گرد کلفت می نشیند بر دل از اندک غمی
می کند آهی نهان زیر غبار آیینه را
شوخی حسن ترا نازم صفایش کم مباد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.