گنجور

 
اسیر شهرستانی

پرورده لطف سایه ات امید و بیم را

گردیده خضر جذبه ره مستقیم را

بلبل شکار کرده به رنگ بهار فیض

گلدسته های نکهت خلق عظیم را

گیرد در اضطراب معاصی پی شفا

دست تو نبض ناله عظام رمیم را

از شرع حاذق تو خجالت طبیب ما

اعجاز عیسوی لب خاموش بیم را

عیسی ز نسبت گهر نور پاک تو

عابد فریب یافته در یتیم را

بخشیده بی طلب همه کس را نشان راه

سنگی که سوده رخ به کف پا کریم را

صحرا محیط گوهر و الفت صدف شود

تا در ره تو گریه نگیرد یتیم را

پیچیدگان جاده این شرع دلکشت

زنار کرده اند خط مستقیم را

شق القمر در آینه طور اشاره ای است

از شرع قاطعت ز تجلی کلیم را

از حجت بلندی هر عقل قعر چاه

ادراک روح مام فلک شد حکیم را

دارد اسیر چشم که بیند در آن جناب

صحت پذیر نسخه عمر سقیم را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
بابافغانی

ای از لب تو خطبه کلام قدیم را

باعث، رسوم شرع تو امید و بیم را

اول عظیم داشته شأن ترا خدای

وانگاه برفراشته عرش عظیم را

چرخ اثیر تا شرف از گوهرت نیافت

[...]

نظیری نیشابوری

ساقی بشو دورنگی امید و بیم را

بنما به ما حقیقت رنگ قدیم را

حرف فریب آدم و ابلیس تا به چند

چندی بگو ترانه نقل و ندیم را

از ساغر درست خودم بخش جرعه ای

[...]

صائب تبریزی

پیچیده است دست تو دست کلیم را

در حقه کرده لعل تو در یتیم را

موج از حقیقت گهر بحر غافل است

حادث چگونه درک نماید قدیم را؟

در قتل ما به نرگس خود مصلحت مبین

[...]

ملک‌الشعرا بهار

باشدکه پای سفله به گنجی فرو رود

زان گنج‌، قیمتی نفزاید لئیم را

بی‌قیمت ‌است گرچه ‌به ‌زر برکشی لئیم

ارزنده است اگر بفروشی کریم را

هرگز بهای خر نفزاید به نزد عقل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه