لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
اسیر شهرستانی

هر چند بهشت دلنشین است

از کوی تو یک گل زمین است

چون شکر شکست دل نگویم

صد گنج به زیر این نگین است

عشق تو بهار یک چمن نیست

شوقم به هزار جا رهین است

شرمنده منت که باشم

چشم تو کرشمه آفرین است

از صیقل اشک پاک بینان

آیینه آسمان زمین است

آمیزش کام با محبت

کفر است که در لباس دین است

جز هیچ ندارم آرزویی

چیزی که اسیر دارم این است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ابوالفرج رونی

با اهل خرد جهان بکین است

مرد هنری از آن غمین است

آن کو به بر خرد مهین است

زین ازرق بی خرد کهین است

بر هر که نشانی از هنر هست

[...]

ادیب صابر

روی تو به حسن حور عین است

کوی تو بهشت راستین است

از بهر نثار خاک پایت

چون دست دلم در آستین است

رخسار تو لاله ربیع است

[...]

حکیم نزاری

آنجا همه شیر و انگبین است

این جا بنگر که همچنین است

ساقی غِلمانِ ماه روی اند

شیر و می و شهد و حور عین است

از مجلس ما اگر درآیی

[...]

امیرخسرو دهلوی

زلف سیه تو مشک چین است

بالای تو سرو راستین است

لعل تو نگین خاتم حسن

وان خط تو نقش آن نگین است

گر موم بود میان خاتم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه