ز بار عشق توام طالب سبکساری
ولی چه چاره که دولت نمیدهد یاری
که کرد بر من مسکین بَدَل به جز عشقت
نشاط را به غم و خواب را به بیداری
گناه کردم و با روی تو ز زلفت گفت
قیامتی تو به خوبیّ و او به طراری
بدیم گناه گرفتار هر دوام زیرا
گناه را به قیامت بود گرفتاری
مرا مگو که چه خواهی؟ مرا نباشد خواست
مرا مپرس که چونی؟ چنانکه میداری
به آب چشم خودش پرورش کنم شب و روز
چو در زمین دلم تخم اندهی کاری
مرا ز روی سیه زردی غمت نبرد
به سرخی شفق این آسمان زنگاری
به کوی تو نه چنان آمدم که باز روم
که دل ز من نه چنان بردهای که باز آری
گر از جفای تو چون مرغ از قفس برهم
ببند پایم اگر دیگرم به دست آری
هوای غیر تو اندر دلم چنان باشد
که در خزینه سلطان متاع بازاری
تویی که چون به تماشا همیشدی در باغ
به پیش روی تو نرگس به زور و عیاری
ز چشم خواست که لافی زند، صبا گفتش
خدات صحت کامل دهد که بیماری!
حدیث صحبت جانان مثال سیم و زرست
گذاشتن به غم و یافتن به دشواری
اگر چه روی تو کم دید سیف فرغانی
ولیک عمر برد برد در طلب کاری
مرا به هجر میازار اگر چه میگویم
(من از تو روی نپیچم گرم بیازاری)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق عمیق و دردناک خود اشاره میکند. او در جستجوی آرامش است، اما به دلیل مشکلاتی که عشق برایش به وجود آورده، نتوانسته به آن دست یابد. شاعر احساس میکند که تمام شادیها و آرامشها را از دست داده و تنها به فکر محبوب خود است. او در عذاب جدایی به سر میبرد و میگوید که نمیتواند از عشق خود دست بکشد. با وجود رنج و غم، همچنان به عشق و یاد محبوب پایبند است و دوست دارد که در کنار او باشد. به طور کلی، این شعر نشاندهندهی عمق احساسات و درد عشق است که شاعر به خوبی آن را بیان کرده است.
هوش مصنوعی: از بابت عشق تو میخواهم آسوده و رها باشم، اما چه کنم که قضا و قدر به من کمک نمیکند.
هوش مصنوعی: کسی جز عشق تو، سرور و شادی را به غم و خواب را به بیداری برای من مسکین تبدیل نکرد.
هوش مصنوعی: من به اشتباه و خطا افتادم و با زیبایی تو از زلفت به یاد قیامت و روز حساب افتادم؛ تو به نیکی و زیبایی خود مشغولی و او در کارهایش به لذت و شیطنت.
هوش مصنوعی: ما به خاطر گناهانی که مرتکب شدهایم، همیشه در خطر عذاب و مشکلات هستیم، زیرا این گناهان در روز قیامت، باعث عذاب و گرفتاری ما خواهند شد.
هوش مصنوعی: مرا نپرس که چه میخواهم؛ من خواستهای ندارم. نپرس که حال من چگونه است؛ تو همینطور که هستی ادامه بده.
هوش مصنوعی: با اشکهای خودم پرورش میدهم شب و روز، همانطور که در دل من، دانهی غم را میکارم.
هوش مصنوعی: غم تو باعث نشده که رنگ پریدهام از بین برود، بلکه تنها به رنگ سرخ افق آسمان غروب ماندهام.
هوش مصنوعی: به محله تو نیامدم به گونهای که بخواهم بازگردم، زیرا دل من را به گونهای بردهای که دیگر نتوانی آن را به من پس بدهی.
هوش مصنوعی: اگر به من نیکی نکنی و مرا آزار دهی، مانند پرندهای از قفس میشوم و پایم را میبندم. ولی اگر دوباره مرا در دام خود بگیری، دیگر از آن آزاد نخواهم شد.
هوش مصنوعی: هوا و احساسات من نسبت به کسی غیر از تو به قدری بیارزش و ناچیز است که مثل کالاهای معمولی و بیکیفیت در انبار یک سلطان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: تو هستی که وقتی به تماشای باغ میآیی، نرگس با زیبایی و فریبندگی خاصی در مقابل تو خودنمایی میکند.
هوش مصنوعی: از چشم او درخواست کرد که حرفی بزند، اما نسیم به او گفت: خدایا، او را به سلامت کامل برسان که مریض است!
هوش مصنوعی: گفتوگو با محبوب مانند نقره و طلاست؛ برای بدست آوردن آن باید درد و رنجی را تحمل کرد و تلاش زیادی انجام داد تا به نتیجه رسید.
هوش مصنوعی: هرچند سیف فرغانی نتوانسته به راحتی چهره تو را ببیند، اما با این حال، او تمام عمرش را صرف تلاش برای رسیدن به تو کرده است.
هوش مصنوعی: اگرچه میگویم که از تو روی برنمیگردانم، اما مرا به جدایی خود آزردهخاطر نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.