ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن
از صفا تن را چو جان گردان وجان را تن مکن
بامدادان گر نبینی روی چون خورشید دوست
روز را شب دان وچشم خود بدو روشن مکن
چون نمی سوزی چو شمع اندر شب سودای یار
گر چراغت روز باشد اندرو روغن مکن
اندرین معدن که مردان آستین پر زر کنند
خویشتن را همچو طفلان خاک در دامن مکن
چون نرفتی راه بر خود رنگ درویشی مبند
چون شکاری نیست سگ را طوق در گردن مکن
نفس روباهست، اگر تو سگ نیی با آدمی
گر گساری بهر این روباه شیرافگن مکن
عقل نیکوخواه داری نفس را فرمان مبر
چون بلشکر استواری صلح با دشمن مکن
سر بسر ملک سلیمان زآدمی پر دیو شد
چون پری دارست خانه اندرو مسکن مکن
چون کسی دنیا خوهد با او حدیث دین مگو
هرکه سر گین سوزد اندر مجمرش لادن مکن
سیف فرغانی برو همت زدنیا بر گسل
از پی عنقای مغرب دانه از ارزن مکن
بهر یار ار شعر گویی نام غیر او مبر
بهر چشم ار سرمه یی سایی خاک در هاون مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان معانی عمیق عشق و دوری از دنیا میپردازد. شاعر میگوید اگر عاشق هستی، نباید ادعای عشق بدون عمل داشته باشی. او عشق واقعی را با روح و جان مرتبط میداند و تأکید میکند که نباید به دنیا و زرق و برق آن دل بست. دوست را همچون خورشید میداند و در غیاب او، روز را شب تلقی میکند.
شاعر به تمثیلهایی مانند شمع و چراغ اشاره میکند، که اگر کسی در عشق نمیسوزد، نباید خود را به آن زینتها بیاراید. او بر لزوم سادهزیستی و دوری از تظاهر تأکید دارد و میگوید نباید به رنگهای دنیوی دل بست.
نهایتاً، او به این نتیجه میرسد که اگر کسی در پی دنیا باشد، نباید با او از دین صحبت کرد و کسی که عشق واقعی را جستجو میکند، باید نام غیر معشوق را فراموش کند. شعر در مجموع در پی تبیین عشق حقیقی و پرهیز از دلبستگیهای بیمورد دنیوی است.
هوش مصنوعی: ای پسر، اگر عاشق هستی، ادعای ما و تو را مطرح نکن. جسم را مانند جان خود بدان و جان را به جسم تبدیل نکن.
هوش مصنوعی: اگر در صبح زود چهرهی محبوبی را که مانند خورشید میدرخشد نبینی، روز را شب تلقی کن و چشمانت را به او مفتوح نکن.
هوش مصنوعی: اگر مانند شمع در شب نمیسوزی و درد دوری معشوق را احساس نمیکنی، پس چراغت اگر در روز هم روشن باشد، هیچ فایدهای ندارد. نیازی به سوزاندن روغن برای روشن نگهداشتن آن نیست.
هوش مصنوعی: در این مکان که مردان به جمعآوری ثروت مشغولند، خود را مانند کودکان به بازی بیهوده مشغول نکن.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که اگر به مسیر درست نروی، نباید خود را به ظاهری از درویش بودن تزئین کنی. زیرا مانند یک شکارچی نیستی که نیازی به علامتی بر گردن داشته باشد. در واقع، باید واقعیات درونی خود را در نظر بگیری و از تظاهر به ویژگیهایی که ندارید، پرهیز کنی.
هوش مصنوعی: اگر تو خود را شبیه سگی نجیب نمیبینی، پس چرا با روباه حیلهگر همدستی میکنی؟ به او میدان نده و اجازه نده از تو سوءاستفاده کند.
هوش مصنوعی: اگر عقل دلسوزی داری، نباید به نفس خود فرمان بدهی، چون نفس مانند ارتشی است که در برابر تو قرار دارد. پس با دشمنان خود مدارا نکن.
هوش مصنوعی: تمام سرزمین سلیمان در دست انسانها پر از دیوان و جنها شده است. چون درون آن خانه روحهای ناپاک فراوانی وجود دارد، در آنجا سکونت نکن.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال دنیا و بهرهمندیهای آن باشد، با او دربارهی مسائل مذهبی صحبت نکن. زیرا هر کسی که دلش به چیزهای دنیوی مشغول است، نباید به او چیزهای ارزشمند و معنوی آموزش داد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به درخواست از کسی میپردازد که از زندگی دنیا دست بردارد و به دنبال هدفهای بلند پروازانه برود. او پیشنهاد میدهد که به جای هدر دادن وقت بر روی چیزهای بیارزش، باید به دنبال دستاوردهای بزرگ و ارزشمند باشد. در نهایت، شاعر تاکید میکند که قبل از هر چیز، نباید به چیزهای کمارزش توجه کرد.
هوش مصنوعی: اگر برای محبوب خود شعر میگویی، نام دیگری را در آن نیاور و اگر برای چشم او سرمهای میسایی، خاک را در هاون آسیاب نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن
تیرباران قضا را جز رضا جوشن مکن
هر که ننهادهست چون پروانه دل بر سوختن
گو حریف آتشین را طوف پیرامن مکن
جای پرهیز است در کوی شکرریزان گذشت
[...]
در چراغ حکمت از مغز خرد روغن مکن
جز به نور عشق راه معرفت روشن مکن
حکمت از خود جوی و از یونان و یونانی مخواه
از کنار خوشه چینان دانه در خرمن مکن
عشق بازان را قوام جسم از قوت دل است
[...]
دشمن خود گر نهای، ما را به خود دشمن مکن
در بغل چون شیشه داری، سنگ در دامن مکن
بر شکست گوهرم دستی نداری ای حسود
بهر سودن، آب چون گرداب در هاون مکن
شرم بادت از ید بیضای بیرونق کلیم
[...]
دوستت گر دست داد اندیشه دشمن مکن
تیر دلدوز نظر را غیر جان جوشن مکن
پیر کنعان را بگو یوسف عزیز مصر شد
خویشتن را ممنون عبث از بوی پیراهن مکن
پای بند سوزنی مانده مسیحت بر فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.