گنجور

 
۱۰۱

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴۷

 

دلا از دست تنهایی به جانم

ز آه و ناله خود در فغانم

شبان تار از درد جدایی ...

باباطاهر
 
۱۰۲

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵۲

 

فلک کی بشنود آه و فغانم

به هر گردش زند آتش به جانم ...

باباطاهر
 
۱۰۳

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶۸

 

... ندونم در سفر یا در حضر بیم

فغان از دست تو ای بیمروت

همین ذونم که عمری دربدر بیم

باباطاهر
 
۱۰۴

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۰۴

 

امان از اختر شوریده مو

فغان از بخت برگردیده مو

فلک از کینه ورزی کی گذاره ...

باباطاهر
 
۱۰۵

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۱۷

 

عزیزا مردی از نامرد نایو

فغان و ناله از بیدرد نایو

حقیقت بشنو از پور فریدون ...

باباطاهر
 
۱۰۶

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۳۴

 

غمم بیحد و دردم بی شماره

فغان کاین درد مو درمان نداره

خداوندا ندونه ناصح مو ...

باباطاهر
 
۱۰۷

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۵۸

 

سحرگاهان فغان بلبلانه

بیاد روی پر نور گلانه ...

باباطاهر
 
۱۰۸

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۹

 

همه روزم فغان و بیقراری

شوان بیداری و فریاد و زاری ...

باباطاهر
 
۱۱۰

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۱ - کشتن فرامرز،دیو سیاه

 

... برآن دیو دد تیرباران گرفت

فغانی ز دیو و خروشی ز شیر

شده شیردل بر سیه دیو چیر ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۱۱۱

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۹ - پاسخ فرامرز با ایرانیان

 

... همه دست بر آسمان داشتند

فغان از بر چرخ بگذاشتند

سپهبد سپه را چو بدرود کرد ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۱۱۲

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۰ - کشتن فرامرز،اژدها را

 

... ز ناگه برآورده باشد دمار

فغان بزرگان چو پیوسته شد

ز دردش دل هرکسی خسته شد ...

... خروشی به ایران سپه برکشید

فغان کرد کای پر هنر بخردان

سواران گردنکش و موبدان ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۱۱۳

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۱ - رزم فرامرز با شیران و کشته شدن شیران به دست فرامرز

 

... چو دیدندش از دور کامد دمان

به شادی برآمد ز گردان فغان

ستایش کنانش برفتند پیش ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۱۱۴

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۹ - رسیدن فرامرز به ملک باختر

 

... ز آواز اسبان و بانگ یلان

فلک پرخروش و زمین پر فغان

سه فرسنگ از این گونه لشکر براند ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۱۱۵

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۲ - رسیدن فرامرز به کلان کوه و جنگ با دیوان

 

... کجا روز جنگ آوران گشته شد

فغانی برآمد ز ایران سپاه

بر ایرانیان گشت گیتی تباه ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۱۱۶

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در ثنای سلطان مسعود

 

... دهر ز عدل تو با نشاط و سرورست

مال ز جود تو با نفیر و فغانست

عمری کان بی رضای توست هلاک است ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۱۷

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح ثقة الملک طاهربن علی

 

... سرفرازا فلکم زیر قضا زخم گرفت

همه فریاد و فغان من ازین زخم قضاست

از زمین برترم و نیست هوا سمج مرا ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۱۸

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - در شکایت از تیره روزی خویش گوید

 

... حجاب دور کند فتنه ای پدید آید

فغان کنم من ازین همتی که هر ساعت

ز قدر و رتبت سر بر ستارگان ساید ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۱۹

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - جواب قصیده محمد خطیبی و انکار بر آثار کواکب و شکایت از حبس خود و مدح ثقة الملک طاهر و سلطان مسعود

 

... ازین دوازده برج نگون و هفت اختر

چرا تو از بره و گاو در فغان باشی

که بی سروست یکی زین و بی لگد دیگر ...

مسعود سعد سلمان
 
۱۲۰

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۱ - مرثیه عمادالدوله ابوالقاسم و گریز به ستایش سلطان ابراهیم

 

... نه باک دارد از اکلیل بر نهاده به سر

فغان ز آفت آن روشنان تاری فعل

همه مخالف یکدیگر از مزاج و صور ...

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۱۸۱