اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۵۷ - غزل
همانا با منت یاری همین بود
فغان و گریه و زاری همین بود
مرا گفتی که یاری مهربانم ...
اوحدی » جام جم » بخش ۳۶ - در باب ظلمه و ظلم
... پی گوساله و بز و بره
شب فغانی که گرگ میش برد
روز آهی که دزد خیش برد ...
اوحدی » جام جم » بخش ۷۷ - در بیوفایی جهان و خرسندی به حکم قضا
... این حسابی که چند مظلمه برد
آن فغانی که از چه زود نمرد
گور پر مار و خانه پر کژدم ...
اوحدی » جام جم » بخش ۸۵ - در تلقین ذکر
... آنکه نامش همیبری شنواست
گر نداری فغان و نعره رواست
وآنکه سر حروف می داند ...
اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۰ - در ستایش اهل رضا و خرسندی
... پیش زهره خروش کراست
یاره این فغان و جوش کراست
همه گردن نهاده اند به حکم ...
اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۳ - در حقیقت اجابت دعا
... ورچه شیرین کنی دگر خواهد
چون ز حد بگذرد فغان و خروش
بر دهانش زنی شود خاموش ...
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۰
کم کن ز غمش فغان و مستی ای دل
وین بار بیفگن که شکستی ای دل ...
ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴٣ - قصیده ایضاً له در مدح طغا یتمور خان و تهنیت ورود او
... شاها اگر چه ابن یمین بود پیش ازین
نالان چنانکه بر فلک از وی فغان رسید
اکنون بفر مقدم میمون شهریار ...
ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - قصیده در مدح امیر تالش
... ابر می خواهد ز دریای کفش دایم عطا
آن همه شور و فغان از بی نوایی می کند
گرچه ناید از مسام ابر جز آب حیات ...
ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٣١ - ایضاً قصیده در مدح وجیه الدین مسعود
... خراج غم معین کرد سهمت بر دل خصمت
فغان برداشت کای خسرو خرابست این خرابست این
جهاندارا من ایندولت که بوسیدم جنابت را ...
ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٣۵ - وله ایضاً
... بر رأی شاه اگر نکنی حال بنده عرض
زودا که بر فلک رسدم ناله و فغان
تا از جهانیان بود اندر جهان اثر ...
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
... لیک از نصاب حسن تو ما را نصیب نیست
گر من زعشق روی تو افغان کنم رواست
گل بی فغان و مشغله عندلیب نیست
درد دلم ز لعل تو درمان پذیر شد ...
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٢۵
زین همدمان فغان که همه مار ماهیند
صورت بسان ماهی و سیرت بسان مار ...
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه
... نوا و برگ او از سنبل و گل
فغان برداشته قمری بعیوق
بسان عاشق اندر هجر معشوق ...
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٩ - مثنوی مجلس افروز
... گفتم ای چاره ساز کار همه
بشنو این فغان زار همه
ای شفای قلوب بیماران ...
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۷ - رفتن سام نریمان به شکار و دیدن گور را
... شکسته شدش چاچیانی کمان
ز تیر سپهری برآمد فغان
تو ای غافل از گردش روزگار ...
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۵ - رفتن سام نریمان با قلواد به راه شهر چین
... ز چشمش روان گشته صد جوی آب
فغان برکشیده به چرخ بلند
به دام پری دخت چین پای بند ...
... برآوردی از خیل خاور دمار
فغان برگرفتی و رفتی ز هوش
برآوردی از جان غمگین خروش ...
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۹ - کشتن سام نریمان، اژدها را
... بغرید آن دد بر او هر زمان
چو رعد بهارانش بودی فغان
چو از تیر نومید شد سام گو ...
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۳۷ - چگونگی احوال سام با مکوکال دیو
... همی زد به هم جمله دندانش را
به کیوان برآورد افغانش را
همی رفت منزل به منزل به قهر ...
... یکی سوی چپ شد یکی سوی راست
فغان و خروشی در آن دم بخاست
همان لحظه سعدان ابا چند یار ...
... همه حال خود را دگرگونه دید
برآورد فریاد و افغان و جوش
درافکند در جان دیوان خروش ...
... کجا خصم جنگی بدان گونه دید
فغان برکشید از دل دردناک
که ای نره دیوان درآیید پاک ...
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۴۲ - دیدن سام، پریدخت را و بیهوش شدن
... ز ماهی برآورد و بر مه خروش
ز سودای جانان فغان برگرفت
دل از جان شیرین روان برگرفت ...