مرحبا بحری که آبش لذت از کوثر گرفت
حبذا کانی که خاکش زینت از عنبر گرفت
اتفاق آن دو جوهر بد که در آفاق جست
اصل وقتی خضر بر دو فرع اسکندر گرفت
جان و علم و عقل سرگردان درین فکرت مدام
کان چه جوهر بود کز وی عالمی گوهر گرفت
چتر همت تا بر عشق مطهر باز کرد
هر کرا سر دید بیسر کردو کار از سر گرفت
در همه بستان همت هیچ کس خاری ندید
عکس رخ بنمود بستانها گل احمر گرفت
آب آتش را نبد وصل تو چون صحبت نیافت
پارهای زان آب بر آتش زد آتش در گرفت
چون قبولی دید خود را زان کرامتهای خام
قبله ویران کرد تا عالم همه کافر گرفت
هر که صاحب صدر بود از نور او روزی برند
صورت دیگر نمود و سیرت دیگر گرفت
مجرما ترسا که از فرمان عیسا سر بتافت
دل بدان خرم که روزی سم خر در زر گرفت
چون تجلی کرد بر سیمای جان سینای عشق
آن بت سنگین آزر سنگ در آزر گرفت
هر که در آباد جایی جست بیجایست و جاه
هر که در ویرانه رنجی برد گنجی بر گرفت
چون سنایی دید صد جا دفتر و یک دل ندید
رغم کاغذ از دل آزادگان دفتر گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد جستجوی معانی عمیق و حقیقت در زندگی است. شاعر از زیباییهای طبیعی، عشق و علم سخن میگوید و به تأثیرات روحانی و معنوی این امور بر انسانها اشاره میکند. در بخشی از شعر، به مفهوم "جوهر" و "عشق" پرداخته میشود و نشان میدهد که چگونه این موارد میتوانند انسان را از رنجها و معضلات دنیوی رها کنند. همچنین به اهمیت تلاش و همت اشاره میشود و اینکه هر کس که در جستجوی حقیقت باشد، در نهایت به ارزشهایی دست خواهد یافت که فراتر از ظاهر دنیا هستند. با استفاده از تصاویری زیبا، شاعر نشان میدهد که چگونه عشق و حقیقت میتوانند زندگی انسان را متحول کنند.
هوش مصنوعی: سلام به دریا که آبش لذتی شیرین مانند کوثر دارد. چه خوب است که زمینی دارد که زیباییاش از عنبر گرفته شده است.
هوش مصنوعی: اتفاق آن دو اصل و ویژگی که در جهان پیدا شد زمانی رخ داد که خضر بر دو شاخه اسکندر تسلط یافت.
هوش مصنوعی: جان و روح و عقل در تفکر و اندیشهای عمیق درگیر هستند که میپرسند جوهر و حقیقت چیست، آن چه که منبع و بنیان وجود عالم و مخلوقات میباشد.
هوش مصنوعی: وقتی ارادهای قوی بر عشق پاک و مقدس حاکم شد، هر کسی که به عشق نگاه کرد، خود را بیسر و بیقرار یافت و دوباره آغاز به کار و تلاش کرد.
هوش مصنوعی: در تمام باغها هیچکس عیبی ندید، زیرا که چهره محبوب همچون گلی سرخ در میان گلها میدرخشد.
هوش مصنوعی: آب نمیتواند آتش را به خود متصل کند، همانطور که صحبت و گفتگو نمیتواند به هر چیزی پیوند بزند. وقتی که بخشی از آن آب به آتش برخورد کرد، آتش شعلهور شد.
هوش مصنوعی: شخصی که با مشاهده ویژگیهای خاص و ارزشمند خود، به این نتیجه میرسد که باید از نگرشهای نادرست و کاذب عبور کند و به حقیقت بپردازد. او تصمیم میگیرد که از بنیادهای نادرست که باعث گمراهی دیگران شده، جدا شود و این کار میتواند منجر به گسترش بیاعتباری و کفر در دنیا شود.
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای صداقت و خلوص نیت باشد، از نور وجود او بهرهمند میشود و به این ترتیب، چهره و روحی متفاوت به دست میآورد.
هوش مصنوعی: یک شخص ترسا یا مسیحی به خاطر اینکه از فرمان عیسی سرپیچی کرد، به جرمش اضافه شد. دل او به خوشی و شادیای میرسد که روزی خر در حالی که سمش را در طلا گرفته بودند، به آن رسید.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق، جلوهگری کرد و چهره جان را روشن کرد، آن بت سنگین به نام آزر، سنگینی خود را در دل آتش عشق رها کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در جایی که آباد و پرخیر و برکت است به جستجوی مقام و جایگاه بپردازد، جایگاهش بیارزش خواهد بود. اما کسی که در یک ویرانه و شرایط سخت تلاش و رنج بکشد، در نهایت به پاداش و ثروتی دست خواهد یافت.
هوش مصنوعی: سنایی وقتی مشاهده کرد که در بسیاری از جاها دفاتر و نوشتههایی هست، اما هیچکس دل پاک و بدون دلبستگی را ندارد، به این نتیجه رسید که آزادگان، با اینکه کاغذ و دفاتر زیادی دارند، اما آنچه که ارزشمندتر است، آزادگی و پاک دلی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون ره اندر برگرفتم دلبرم در برگرفت
جان به دل مشغول گشت و تن ز جان دل برگرفت
خواست تا او پایهای من بگیرد در وداع
پای ها زو در کشیدم دست ها بر سر گرفت
گاه در گردنش دستم همچو چنبر حلقه شد
[...]
یاد باد آن شب که یارم دل ز منزل برگرفت
بار در بست و ره منزلگه دیگرگرفت
تا کشیده رنج داغِ هجر بر جانم نهاد
ناچشیده می خمار مستی اندر سرگرفت
چنبر زلفش ز من بربود چرخ چنبری
[...]
عشق ازین معشوقگان بی وفا دل بر گرفت
دست ازین مشتی ریاست جوی دون بر سر گرفت
عالم پر گفتگوی و در میان دردی ندید
از در سلمان در آمد دامن بوذر گرفت
اینت بی همت که در بازار صدق و معرفت
[...]
بلعجب بادی است در هنگام مستی باد فقر
کز میان خشک رودی ماهیان تر گرفت
ابتدا غوّاص ترک جان و فرزندان بگفت
پس بدریا در فروشد تا چنین گوهر گرفت
سالها مجنون طوافی کرد در کهسار و دشت
[...]
کار ملک و دین بحمدالله نظام از سرگرفت
مصطفی بطحا گشاد و مرتضی خیبر گرفت
رایت منصور شاه از عون یزدان هر زمان
لشکری دیگر شکست و کشوری دیگر گرفت
خسرو جمشید فر سلطان نظام ملک و دین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.