دلم با عشق آن بت کار دارد
که او با عاشقان پیکار دارد
به دست عشقبازی در فتادم
که او عاشق چو من بسیار دارد
دل من عاشق عشقست و شاید
که از من یار دل بیزار دارد
کرا معشوق جز عشقست از آنست
که او آیینهٔ زنگار دارد
یکی باغست این پر گل ولیکن
همه پیرامن او خار دارد
نبیند هرگز آنکس خواب را روی
که عشق او را شبی بیدار دارد
نه هموارست راه عشق آنکس
که با جان عشق را هموار دارد
غم جانان خرد و جان فروشد
کسی کو ره بدین بازار دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه خود میپردازد. او به عشق و محبوبی اشاره میکند که در دلش تأثیر عمیقی دارد و بر زندگی عاشقان تأثیر میگذارد. عشق را به بازیای توصیف میکند که در آن عاشقان زیادی حضور دارند. دل شاعر عاشق عشق است و به نظر میرسد که معشوق از او بیزار است. شاعر معتقد است که عشق، مانند آینهای زنگارآلود، نمایانگر واقعیات دشواری است که عاشقان با آن مواجهاند. او به زیبایی و دشواریهای عشق اشاره میکند و میگوید که هیچکس نمیتواند عشق را درک کند مگر اینکه خود آن را تجربه کرده باشد. در نهایت، او عشق را به عنوان بازار و غم جانان را به عنوان بهایی که عاشق باید بپردازد، وصف میکند.
هوش مصنوعی: دل من به عشق آن معشوق مشغول است، در حالی که او با عاشقان در جنگ و ستیز است.
هوش مصنوعی: در دام عشق کسی گرفتار شدم که خود نیز عاشقان زیادی دارد.
هوش مصنوعی: دل من بسیار عاشق است و ممکن است یار من از عشق من دوری کند.
هوش مصنوعی: هر که معشوقش غیر از عشق چیزی نیست، نشان از این دارد که او دلی آلوده و ناخالص دارد.
هوش مصنوعی: باغی پر از گل وجود دارد، اما اطراف آن همه جا خارهای تیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که عشق او را شبزندهدار کرده، هرگز خواب را نمیبیند.
هوش مصنوعی: راه عشق همواره ساده و هموار نیست؛ اما کسی که با تمام وجود به عشق میپردازد، میتواند این مسیر را هموار کند.
هوش مصنوعی: کسی که عاشق میشود، حاضر است برای رسیدن به عشقش، حتی جان و دل خود را فدای آن کند. این فرد فقط با داشتن شجاعت و عشق به بهایی که در این مسیر داده میشود، میتواند به مقصد برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هر آن کاو مردمان را خوار دارد
بدان کاو دشمن بسیار دارد
متاع خویشتن دربار دارد
کنیزی چند را بر کار دارد
چنین رویی که این دلدار دارد
بسی دختر درین غم یار دارد
دلم امروز خوی یار دارد
هوای روی چون گلنار دارد
که طاووس آن طرف پر میفشاند
که بلبل آن طرف تکرار دارد
صدای نای آن جا نکته گوید
[...]
از آن سنبل که گل سر بار دارد
گل طبع مرا پر خار دارد
ندارد گوییا قطعا سر من
سر زلفش که سر بسیار دارد
خط شیرین به زیر لب چو طوطی ست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.