ای جهانبشخ جوانبختی که اهل فضا را
جز جنابت در جهان امروز استظهار نیست
نو عروس تازه روی فتح را در روز عرض
جز به خون دشمنت گلگونه رخسار نیست
با عیار جوهر رای جهان آرای تو
آفتاب زر فشان را گرمی بازار نیست
کیست آنکو با تو پا بیرون نهاد از دایره
کو به کار خویشتن سرگردان تر از پرگار نیست
خود کدامین ذره است از خاک درگاهت که آن
توتیای دیده بخت او لوالابصار نیست
در چنین ملکی که هر کس را که بینی غلهاش
گو ز صد گر نیست افزون، کم ز صد خروار نیست
در عراق امروز دشتی نیست کان از بهر کشت
چون سرای خصم ناهموار تو هموار نیست
کار، کار کارهای گندم است امروز و جو
لاجرم یک جو ندارد هر که گندم کار نیست
من ز بی کشتی چو کشتیام که بر خشک اوفتد
کم جوی در دست و یک من گندم اندر بار نیست
از پی زرعم فلانی چند در کارست و کیست
در عراق اکنون کسی را کش فلان در کار نیست
کدخداییام کنون پا بست اطفال و عیال
صورت امسال من چون پار و چون پیرار نیست
در چنین شهری و وقتی و چنین بی برگییی
سی چهل نان خواره دارد بنده را غمخوار نیست
ده فلان باید مقسم کردنم یا هفت و هشت
گر نباشد هفت و هشت از پنج و ز شش چار نیست
این چه بی شرمی و ابرامست سلمان تن بزن
شد غرض معلوم شه را حاجت تکرار نیست
غله بی گاو و زر خواجه زراعت میکنی
کز زراعت هر که را زر نیست برخوردار نیست
آسمان کز سور دارد گاو تخم از سنبله
زان ندارد حاصلی کش در هم و دینار نیست
دولت مخدوم باقی باد و باقی بنده را
جز دعای دولتش مقصود ازین اشعار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وضع نابسامان جامعه و دشواریهای زندگی اشاره میکند. او از جوانب مختلف نابهسامانیها سخن میگوید، از جمله نداشتن نعمتها و غلات، و همچنین وضعیت بد زراعت و کشاورزی در عراق. شاعر با استفاده از تصاویری برای توصیف ناامیدی و سختیهای روزگار، نشان میدهد که در چنین شرایطی، افراد حتی نمیتوانند نیازهای اساسی خود را تأمین کنند. او همچنین بر این نکته تأکید میکند که در این وضعیت، دعای خیر و حمایت دیگران اهمیت زیادی دارد و به نظر میرسد که در نهایت، امیدش به خدا و دعا برای تغییر وضعیت است.
هوش مصنوعی: ای فرمانروای خوشبخت که در دنیای امروز، تنها چیزی که برای اهل علم و فضیلت به چشم میآید، جنابت و آلودگی است.
هوش مصنوعی: عروس تازهای که چهرهاش به زیبایی میدرخشد، در روز پیروزی تنها با خون دشمن میتواند سرخ و گلگون باشد.
هوش مصنوعی: با وجود ارزش و زیبایی خاصی که افکار تو برای دنیا دارد، حتی تابش درخشان خورشید هم نمیتواند بر حرارت و رونق بازار زندگی بیفزاید.
هوش مصنوعی: کیست که با تو از دایرهی خود خارج شده و به کار خودش مشغول است، در حالی که سرگردانی او بیشتر از پرگار است؟
هوش مصنوعی: کدام ذره از خاک درگاه تو وجود دارد که چشمهایش نتوانند زیبایی تو را ببینند؟
هوش مصنوعی: در این سرزمین، هر کس را که ببینی، محصولاتش نه تنها به اندازه صد گرم نیست، بلکه کمتر از صد خروار هم نمیشود.
هوش مصنوعی: در عراق امروزی، دشت و زمینی برای کشت و زرع وجود ندارد، زیرا وضعیت آن مانند خانهای است که در برابر دشمن ناهموار و خراب شده است.
هوش مصنوعی: امروز، فقط کارهای مربوط به گندم انجام میشود و کسی که در این زمینه فعالیت نکند، حتی یک دانه جو هم نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: من مانند یک کشتی بیخود و سرگردان هستم که اگر بر سر خشکی بیفتد، دیگر نمیتوانم چیزی از دریا بگیرم و حتی یک من گندم هم در بار ندارم.
هوش مصنوعی: فلانی به دنبال زری است و در کارهایش به دنبال کسی میگردد، اما در عراق کسی نیست که به کارهای او رسیدگی کند.
هوش مصنوعی: من اکنون مسئولیت خانواده و بچهها را بر دوش دارم و به همین خاطر نمیتوانم مثل گذشته آزادانه زندگی کنم؛ چهرهام امسال نه مانند یک جوان است و نه مانند یک پیرمرد.
هوش مصنوعی: در چنین زمانی و در این شهر که من دچار کمبود محبت و یاری هستم، حتی با وجود سی یا چهل نفر که نان میخورند، هیچیک از آنها به فکر کمک به من نیستند.
هوش مصنوعی: من باید اموری را تقسیمبندی کنم، یا به عدد هفت و هشت. اگر هفت و هشت وجود نداشته باشد، از پنج و شش چیزی نخواهیم داشت.
هوش مصنوعی: این چه رفتاری است که تو داری، سلمان؟ به این کارها ادامه نده. هدف و منظور مسأله روشن است و نیازی به تکرار آن نیست.
هوش مصنوعی: برای کشت محصول، نیازی به گاو و پول نیست. در حقیقت، کسی که از زراعت بهرهمند نیست، ممکن است به خاطر نداشتن منابع مالی یا امکانات لازم، از ثمرات آن بیبهره بماند.
هوش مصنوعی: اگر آسمان از گاو تخم بگیرد، به خاطر سنبلهای که دارد، دیگر ثمری نخواهد داشت؛ چون نه در هم وجود دارد و نه دیناری. این نشان میدهد که حتی اگر شرایط مناسبی فراهم باشد، اگر نتیجهی مناسب حاصل نشود، آنچه به دست میآید ارزش چندانی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: امیدوارم خوشبختی و سعادت حاکم همیشگی باقی بماند و هدف من از این کلمات تنها دعا کردن برای خوشبختی او باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندرین گیتی به فضل و رادی او را یار نیست
جز کریمی و عطا بخشیدن او را کار نیست
تیز بازاری همی بینم سخا را نزد او
اینت بازاری که در گیتی چنین بازار نیست
از پی نام بلند و از پی جاه عریض
[...]
جز جفا با اهل دانش مر فلک را کار نیست
زانکه دانا را سوی نادان بسی مقدار نیست
بد به سوی بد گراید نیک با نیک آرمد
این مر آن را جفت نی و آن مر این را یار نیست
مرد دانا بدرشید و چرخ نادان بد کنش
[...]
روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست
کار عاشق جز تماشای و صال یار نیست
از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند
پای ننهم که در آنجا وعدهٔ دیدار نیست
روز کوشیدن چو تیغت شیر جان او بار نیست
روز بخشیدن چو کفت ابر گوهر بار نیست
نابریده تیغ تو روز وغا پولاد نیست
نابسوده کف تو روز عطا دینار نیست
در خور گفتار هرکس مر ترا گفتار نیست
[...]
ذوالجلال است آن که در وصف جلالش بار نیست
هرچه خواهد آن کند کاری برو دشوار نیست
ملک او را ابتدا و انتها و عزل نیست
ذات او را آفت و کیفیت و مقدار نیست
آن خداوندی که هست او بینیاز از بندگان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.