سرو را، پیش قدت، منصب بالایی نیست
ماه را، با رخ تو، دعوی زیبایی نیست
هر که بیند، گل روی تو و عاشق نشود
همچو نرگس، مگرش دیده بینایی نیست
امشب از چشم تو مستم، مدهم، می ساقی
که مرا طاقت، درد سر فردایی نیست
گرچه آتش دهن و تیز زبانم چون شمع
در حضور تو مرا، قوت گویایی نیست
سر زلفت به قلم گفتم و این سر به کسی
بتوان گفت، که او را سر سودایی نیست
از خیالت نشود، مردم چشمم خالی
لایق صحبت تو، مردم هر جایی نیست
گرچه پروانه مسکین، رود اندر سر شمع
هیچ از صحبت او، تاب شکیبایی نیست
بجز از دیدن روی تو، ندارم رایی
بهتر از عادت یکرویی و یکرایی نیست
گو برو در وصالت مطلب، آنکس کو
که به عشق تو چو سلمان دل دریایی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و شاعر احساسات عمیق عاشقانهاش را بیان میکند. او میگوید که زیبایی معشوق هیچ رقیبی ندارد و حتی دیگران که او را میبینند، نمیتوانند نسبت به او بیتفاوت باشند. شاعر از درد و رنج عاشقی و ناتوانی در بیان احساساتش سخن میگوید و تأکید میکند که تنها آرزویش دیدن روی معشوق است. در نهایت، شاعر به عشق عمیق خود اشاره میکند و از عدم وجود کسی که همچون او عاشق باشد، شکایت دارد. این اشعار نشاندهندهٔ جوهر عشق و دلتنگی است.
هوش مصنوعی: سرو، که نماد زیبایی و قامت بلند است، در برابر زیبایی تو اهمیت کمی دارد و نمیتواند مقام بالایی را به خود اختصاص دهد. همچنین، ماه که به خاطر نور و جذابیتش مشهور است، در مقایسه با چهرهات، ادعایی برای زیبایی ندارد.
هوش مصنوعی: هر کس که زیبایی و گلروی تو را ببیند و عاشق نشود، به مانند نرگس است که اگر دیده بینا نداشته باشد، نمیتواند زیبایی را ببیند.
هوش مصنوعی: امشب به خاطر چشمان تو مست و شاداب هستم، به من آرامش بده، ای ساقی، زیرا که من هیچ توانایی برای تحمل درد و رنج فردا را ندارم.
هوش مصنوعی: هرچند که زبان تند و آتشین من همچون شمع در برابر تو میلرزد، اما در حضور تو قدرت بیان کردن ندارم.
هوش مصنوعی: من از زیباییهای موهای تو به قلم سخن گفتم؛ اما این زیبایی را تنها میتوان به کسی نشان داد که جنون و شیدایی عشق را در خود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: نکنه که فکر کنی من از یاد تو بیرون رفتهام، من هنوز به تو فکر میکنم. هر کسی نمیتواند با تو صحبت کند، چون تو ویژگیهای خاصی داری که دیگران ندارند.
هوش مصنوعی: اگرچه پروانهی بیچاره به سوی شمع میرود، ولی در کنار او هیچگونه حوصلهای برای تحمل وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من فقط به دیدن چهرهات فکر میکنم و هیچ گزینه دیگری برایم بهتر از این عادت یکتا و وفادار نیست.
هوش مصنوعی: برو و در عشق تو تلاش کن، زیرا کسی که دلش به عشق تو مانند دل دریایی سلمان نیست، لایق آن عشق نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آه و واویلا کم برگ شکیبایی نیست
هیچ مشکل بتر از محنت تنهایی نیست
پشتم از بار فراق تو دو تا شد چه عجب
که ز بی قوّتی ام قوت یکتایی نیست
من و سودای تو من بعد که جاهل باشد
[...]
در جهان هیچ به از عزلت و تنهائی نیست
وین سعادت ز در مردم هرجائی نیست
اینچنین دولت فرخنده کسی یابد و بس
که وی امروز در اندیشه فردائی نیست
گوشه خلوت و در وی سخن اهل هنر
[...]
هیچ دل نیست که میلش بدلارائی نیست
ضایع آن دیده که بر طلعت زیبائی نیست
اگر از دوست تمنّای تو چیز دگرست
اهل دل را بجز از دوست تمنّائی نیست
ای تماشاگه جان عارض شهر آرایت
[...]
چون ترا میل و مرا ازتو شکیبایی نیست
صبر خواهم که کنم لیک توانایی نیست
مر ترا نیست بمن میل و شکیبایی هست
بنده را هست بتو میل و شکیبایی نیست
چه بود سود از آن عمر که بی دوست رود
[...]
«یعلم اللّه» که مرا از تو شکیبایی نیست
طاقت روز فراق و شب تنهایی نیست
دین و دنیا چه بود وصل تو خواهم که مرا
هیچ کامی دگر از دینی و دنیایی نیست
ناگهت در گذر خلق بگیرم روزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.