گنجور

 
سلمان ساوجی

تو شمع مجلس انسی و از صفا همه رویی

سر از برای چه تابی ز ما نهان به چه رویی؟

هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق

غلام دولت آنم که شمع مجلس اویی

منم ز شوق ز دیوانه تا تو سلسله زلفی

شدم به بوی تو آشفته تا تو غالیه بویی

دمید گل که منم روی باغ حسن تو گفتش:

که با رخم به چه آب و کدام حسن تو رویی

به گرد کوی تو گردد همیشه اشک روانم

ازو بپرس که آخر ازین حدیقه چه جویی

به کنه دایره روی او کجا رسی ای دل!

هزار دور چو پرگار اگر به فرق بپویی

ز درد دردش اگر جرعه‌ای رسد به تو سلمان!

ز عین کوثر و آب حیات دست بشویی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق

غلام مجلس آنم که شمع مجلس اویی

سلمان ساوجی

همین شعر » بیت ۲

هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق

غلام دولت آنم که شمع مجلس اویی

مجد همگر

دوات بودی عمری به پیش هر قلمی

به گاه شاهدی و کودکی و نیکوئی

شدی بزرگ به کار قلم شدی مشغول

سرت برند یکی کودک از هنرجوئی

دوات نیستی اکنون قلم شدی زیراک

[...]

سعدی

چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی

جنایت از طرف ماست یا تو بدخویی

تو از نبات گرو برده‌ای به شیرینی

به اتفاق ولیکن نبات خودرویی

هزار جان به ارادت تو را همی‌جویند

[...]

حکیم نزاری

خوش است عالم آزادگی و خوش خویی

بدین مقام درآ گر بهشت می جویی

اگر تو آینه ی روی دوست دریابی

به روی آینه بنگر که چون نکورویی

کدام جامِ جم آنجا که سینه ی صافی ست

[...]

امیرخسرو دهلوی

کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی

سزد که نو کند اکنون لباس دلجویی

چه آبروست که حسن از رخ تو می بارد

به وقت صبح که روی چو ماه می شویی

جز از تو روی کسی را نکو نمی بینم

[...]

جهان ملک خاتون

چرا به ترک جفا دلبرا نمی‌گویی

چرا رخ دلم از خون دیده می‌شویی

به جان رسید دل من ز جورت ای دلبر

تو تا به کی کنی این سرکشی و بدخویی

مرا ز درد غمت جوی خون رود از چشم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه