ای میوه رسیده ز بستان کیستی
وی آیت نو آمده در شان کیستی؟
جانها گرفتهاند تو را در میان چو شمع
جانت فدا تو شمع شبستان کیستی؟
هر کس به بوی وصل تو دارد دلی کباب
معلوم نیست خود که تو مهمان کیستی؟
جانها به غم فرو شده اندر هوای تو
باری تو خوش بر آمده جان کیستی؟
آن توایم ما همه بگذار آن همه
با این همه بگو که تو خود آن کیستی؟
سلمان مشو ز عشق پریشان و جمع باش
اول نگاه کن که پریشان کیستی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به پرسش از هویت و مقام معشوق میپردازد. شاعر با بکارگیری مفاهیم عرفانی و عاشقانه، از این میوه رسیده، که خود نماد عشق و زیبایی است، میخواهد بداند کیست و چه مقام والایی دارد. او به زیبایی و جاذبه معشوق اشاره میکند که جانها را تحت تأثیر قرار داده و دلها را به آتش کشیده است. شاعر در تلاش است تا از این معشوق، که نمادی از حقیقت و عشق الهی است، شناخت بیشتری پیدا کند و در آن واحد از عشق و احساسات خود دچار سردرگمی و پریشانی است. در نهایت، او از خود میپرسد که این معشوق کیست و خود را نیز در پی یافتن جواب این سوال فراموش میکند.
هوش مصنوعی: ای میوهای که به بلوغ رسیدهای از باغ، تو کیستی؟ ای نشانهای نو که در مقام و بزرگی آمدهای، تو کیستی؟
هوش مصنوعی: جانها مانند شمع به دور تو جمع شدهاند. جانم فدای تو، ای شمعی که در این شبستان میدرخشی، کیستی؟
هوش مصنوعی: هر کسی که به یاد تو دلش پر التهاب و داغ است، مشخص نیست که تو در میهمانی کدام دل نشستهای.
هوش مصنوعی: جانها در غم تو گرفتار شدهاند و همگان در آرزوی تویند. حالا تو به راحتی و آسودگی در کجای این دنیا هستی؟
هوش مصنوعی: ما همه هستیم اما همهی ما، تویی که با این وجود، بگو که تو در واقع چه کسی هستی؟
هوش مصنوعی: در عشق، بیتاب و سردرگم نشو و سعی کن که تمرکز داشته باش. ابتدا به خودت خوب نگاه کن و درک کن که این سردرگمی و بیقراری از کجا نشأت میگیرد و چه کسی هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی
وی ماه روز وش ز شبستان کیستی
با لعل نیم ذرهٔ خندان چو آفتاب
سایه نشین دیدهٔ گریان کیستی
ای آیتی که سجده کنم چون رسم به تو
[...]
ای میوه رسیده ز بستان کیستی؟
وی آیت نو درآمده در شان کیستی؟
جانها گرفته اند در میان ترا چو شمع
جانت فدا چراغ شبستان کیستی؟
هرکس به بوی وصل تو دارد دلی کباب
[...]
گفتی: بگو که: بنده فرمان کیستی؟
ما بنده توایم، تو سلطان کیستی؟
جان میدهد ز بهر تو خلقی بهر طرف
آیا ازین میانه تو جانان کیستی؟
ای گنج حسن، با تو چه حاجت بیان شوق؟
[...]
ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی
ای جان جلوه سرو گلستان کیستی
نامم مبر بسوز و غبارم به باد ده
دیگر زمن مپرس پریشان کیستی
چشم من و نظاره گستاخ دور باد
[...]
ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی
ای شعله در سراغ گریبان کیستی
آغوش دیده ها ز تماشاست لاله زار
ای نو به بر رسیده گلستان کیستی
چندین هزار دام نگه پاره کرده یی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.