گنجور

 
سلمان ساوجی

ای میوه رسیده ز بستان کیستی

وی آیت نو آمده در شان کیستی؟

جانها گرفته‌اند تو را در میان چو شمع

جانت فدا تو شمع شبستان کیستی؟

هر کس به بوی وصل تو دارد دلی کباب

معلوم نیست خود که تو مهمان کیستی؟

جانها به غم فرو شده اندر هوای تو

باری تو خوش بر آمده جان کیستی؟

آن توایم ما همه بگذار آن همه

با این همه بگو که تو خود آن کیستی؟

سلمان مشو ز عشق پریشان و جمع باش

اول نگاه کن که پریشان کیستی؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی

وی ماه روز وش ز شبستان کیستی

با لعل نیم ذرهٔ خندان چو آفتاب

سایه نشین دیدهٔ گریان کیستی

ای آیتی که سجده کنم چون رسم به تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
سلمان ساوجی

ای میوه رسیده ز بستان کیستی؟

وی آیت نو درآمده در شان کیستی؟

جانها گرفته اند در میان ترا چو شمع

جانت فدا چراغ شبستان کیستی؟

هرکس به بوی وصل تو دارد دلی کباب

[...]

هلالی جغتایی

گفتی: بگو که: بنده فرمان کیستی؟

ما بنده توایم، تو سلطان کیستی؟

جان میدهد ز بهر تو خلقی بهر طرف

آیا ازین میانه تو جانان کیستی؟

ای گنج حسن، با تو چه حاجت بیان شوق؟

[...]

اسیر شهرستانی

ای عمر فتنه شوخی مژگان کیستی

ای جان جلوه سرو گلستان کیستی

نامم مبر بسوز و غبارم به باد ده

دیگر زمن مپرس پریشان کیستی

چشم من و نظاره گستاخ دور باد

[...]

سیدای نسفی

ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی

ای شعله در سراغ گریبان کیستی

آغوش دیده ها ز تماشاست لاله زار

ای نو به بر رسیده گلستان کیستی

چندین هزار دام نگه پاره کرده یی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه