سر کویش هوس داری، خرد را پشت پایی زن
در این اندیشه یکرو شو، دو عالم را قفایی زن
طریق عشق میورزی خرد را الوداعی گو
بساط قرب میخواهی بلا را مرحبایی زن
چو آراید غمش خوانی، که باید خورد خون آنجا
دلا تنها مخور خون را به زیر لب صلایی زن
ز بازار خرد سودی، نخواهی دید جز سودا
به کوی عاشقی در شو، در عزلتسرایی زن
صبوح میپرستان است هین ساقی شرابی ده
سماع بینوایان است هان مطرب نوایی زن
مرا تیر تو سخت آید که بر بیگانگان آید
چو زخمی میزنی باری، بیا بر آشنایی زن
غمش دریای بیپایان و ما را دستگیری نه
گذشت آب از سرت سلمان چه پایی دست و پایی زن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلا برخیز و پائی بر بساط خود نمائی زن
برندی سر برار آتش درین زهد دریائی زن
در آدر حلقه مستان و در کش یکدو پیمانه
بمستی ترک هستی کن دم از فرمانروائی زن
کمر بر بند در خدمت چونی از خویش خالی مشو
[...]
سرکویش هوس داری هوا را پشت پایی زن
در این اندیشه یک رو شو دو عالم را قفایی زن
بساط قرب می جویی خرد را الوداعی گو
وصال دوست می خواهی بلا را مرحبایی زن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.