بگو ای ماه تا ساقی ز می مجلس بیاراید
که خورشید جهانآرا به دولتخانه میآید
به بستان رو به پیروزی دمی تا باد نوروزی
به بوی زلف مشکین تو عنبر بر سمن ساید
ز راه موکبت نرگس، به چشمان خار برچیند
ز باد دامنت نسرین، به عارض گرد بزداید
همایون گلشنی کانجا ازین ماهی کند منزل
مبارک روضهای کان را چنین سروی بیاراید
خیال سرو بالایت در آب و گل نمیگنجد
مقام و منزل جانان به غیر از دل نمیشاید
خنک بادی که از خاک سر کوی تو بر خیزد
خوشا جانی کز انفاس خوشش جانی بیاساید
سری دارم به سودای تو مستغنی ز هر بابی
که غیر از درگه وصل تو هیچش در نمیباید
سر شوریده را سلمان از آن رو مینهد بر کف
که در پایش کشد چون زلف اگر تشریف فرماید
در آن مجلس که چشم یار جام حسن گرداند
کسی گر باده پیماید حقیقت باد پیماید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به زیبایی و جذابیتهای موجود در بهار و عشق به معشوق میگوید. شاعر از ماه میخواهد که ساقی شراب بیاورد، زیرا خورشید در حال آمدن به جشن و شادی است. در این بزم بهاری، بوی عطر گلها و زلف معشوق حس نشاط و سرزندگی را ایجاد میکند. شاعر به زیباییهای باغ و گلها اشاره میکند و میگوید که در دل خود فقط جایی برای معشوق دارد. او از وزش نسیم خوشبو از کوی معشوق لذت میبرد و خود را به خاطر عشق به او بینیاز از هر چیز دیگر میداند. در نهایت، شاعر بر شور و شوق خود به معشوق تاکید میکند و بیان میکند که در آن مجلس که معشوق حضور دارد، حقیقتاً همه چیز رنگ و بویی از عشق میگیرد.
هوش مصنوعی: ای ماه، بگو به ساقی که شراب را در مجلس بیاراید، چون خورشید زیبا و روشنیبخش به محل زندگی و سلطنت میآید.
هوش مصنوعی: به باغ و بستان برو و لذت ببر، چرا که بادی معطر به عطر زلفهای مشکین تو، بوی خوشی را بر گلهای سمن مینشاند.
هوش مصنوعی: از راهی که گل نرگس تو را میآراید، خارها را از چشمانت میزدایند و از بادی که دامن تو را به خود میپیچد، گلهای نسرین گرد و غبار را از چهرهات میزدایند.
هوش مصنوعی: در اینجا به مکانی زیبا و خوشبو اشاره شده که وجود یک گل تازه و زیبا، فضایی دلنشین و دلپذیر به آن بخشیده است. این مکان به مثابه یک باغ خوشبو و دلانگیز است که با زیباییاش، روح و دل هر بینندهای را شاد میکند.
هوش مصنوعی: تصور زیبایی و لطافت تو در دنیای مادی نمیگنجد و مقام و منزلت محبوب فقط در دل جا دارد و بس.
هوش مصنوعی: خنک نسیم >::ی که از زمین نزدیک کوی تو بلند میشود. خوش به حال کسی که با عطر خوش این باد، روحش آرامش یابد.
هوش مصنوعی: من ذهنی پر از آرزوهای تو دارم و به هیچ چیز دیگری نیاز ندارم، چرا که جز درگاه وصالت، هیچ چیزی برایم اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: سلمان سر خود را به زمین میگذارد تا اگر در برابرش زنی چون زلفش بیاید، به جای او زانو بزند و احترام بگذارد.
هوش مصنوعی: در آن دورهمی که معشوق زیبایی و جلوهگری میکند، اگر کسی شراب بنوشد، در واقع به حقیقت و واقعیت زندگی پی برده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می اکنون لعل تر گردد که گل رخسار بنماید
تو گویی گل همی هر روز در می رنگ بفزاید
می از گل گونه بستاند، گل از می رنگ برباید
گل و می را تو پنداری که یک مادر همی زاید
نگارینا بدین شادی مرا گر می دهی شاید
[...]
یکی بیجان و بیتن ابلق اسپی کاو نفرساید
به کوه و دشت و دریا بر همیتازد که ناساید
سواران گر بفرسایند اسپان را به رنج اندر
یکی اسپی است این کاو مر سواران را بفرساید
سواران خفتهاند وین اسپ بر سرشان همیتازد
[...]
کسی کو را عیان باید، خبر پیشش محال آید
چو سازد با عیان خلوت، کجا دل در خبر آید
جهان را شاه فرخ پی چنین باید چنین باید
که خلق عالم اندر سایه عدلش بیاساید
خجسته رای او در ملک راه فتنه بر بندد
مبارک روی او از خلق کار بسته بگشاید
چو دریا طبع او رادی کند دایم غنی ماند
[...]
ملامت نیست گر گویم مرا با دوست می باید
مگر قاضی بدین فتوا جوابی باز فرماید
چو مجنون از غمِ لیلی اگر زاری کنم زیبد
چو فرهاد از لبِ شیرین اگر شوری کنم شاید
از آن ترسم که قاضی گوید این از شرع بیرون است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.