یار دل میجوید و عاشق روانی میدهد
چون کند مسکین در افتادست و جانی میدهد؟
چون نمیافتد به دستش آستین وصل دوست
بر در او بوسهای بر آستانی میدهد
گفت: لعلت میدهم کام دلت، باری مرا
گر نمیبخشد لبت کامی، زبانی میدهد
با وصالش میتوانم جاودان خوش زیستن
گر فراق او مرا یکدم امانی می دهد
گو برون کن جان و دل هرکس که او چون جام می
میرود خود را به دست دلستانی میدهد
گفتمش موی تو بر زانو چه آید هر زمان؟
گفت: پیشم شرح حال ناتوانی میدهد
گفتم: از من هیچ ذکری میرود در حلقهاش؟
گفت: سودا بین که تشویش فلانی میدهد
غم مخور سلمان به غم خوردن که چرخ از خوان خویش
هر همایی را که بینی استخوانی میدهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره longing (دلتنگی) و عشق است. شاعر از جستجوی دلبر سخن میگوید و اینکه چگونه عاشق، روح و جان خود را میدهد تا به وصال معشوق برسد. او به بیان آرزوهایی از معشوق میپردازد و زیبایی و لذتهای این وصال را وصف میکند. شاعر همچنین به فراق و جدایی اشاره میکند و اینکه این فاصلهها برای او درد و رنج به همراه دارد. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که نگرانی و غم خوردن فایدهای ندارد، زیرا زندگی هر کسی در مسیر خود ادامه دارد و هر کس نصیب خود را خواهد داشت.
هوش مصنوعی: عاشق به دنبال محبوبش میگردد و در این راه جانش را فدای عشق میکند. اما آیا این بیچاره میتواند جانش را به خاطر عشق از دست بدهد؟
هوش مصنوعی: وقتی نتوانسته به وصال دوست برسد، بر در آن محبوب یک بوسه به علامت احترام و عشق میزند.
هوش مصنوعی: او گفت: من برای تو لعل (جواهری زیبا) میآورم تا دل تو را شاد کنم؛ اما اگر لب تو به من اجازه ندهد که کامی برم، حداقل زبانی به من بده تا صحبت کنم.
هوش مصنوعی: با وجود او میتوانم به طور دائم خوشبخت زندگی کنم، حتی اگر لحظهای از او دور باشم.
هوش مصنوعی: هرکس که مانند یک جام پر از می، سرزندگی و شادابی به خود میگیرد، احساسات و جانش را باید رها کند و به دلبر و محبوب خود بسپارد.
هوش مصنوعی: به او گفتم موی تو که بر زانوی من میافتد، هر بار چه احساسی به من میدهد؟ او پاسخ داد که این موها، داستان حال ناتوانیام را برایم بازگو میکنند.
هوش مصنوعی: گفتم: آیا از من چیزی در مورد خودم یا یاد من در این جمع ذکر میشود؟ او پاسخ داد: توجه کن که فلانی چه نگرانی و اضطرابی ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: نگران نباش سلمان، نگرانی فایدهای ندارد زیرا گردونهی روزگار از سر سفرهی خود به هر کسی که میبیند، استخوانی میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی او تشویر ماه آسمانی میدهد
قد او تعلیم سرو بوستانی میدهد
هندوی زلفش گر رقص ورد س طرفه نیست
تا ز جام لعل آن لب دو ستکانی میدهد
آتش رویت چرا داری دریغ از آن کسی
[...]
دل ز وصل او نشان بینشانی میدهد
جان به دیدارش امید آن جهانی میهد
جوهر فر دهانش طالب دیدار را
بر زبان جان جواب « لن ترانی» میدهد
جز سرشک لاله رنگم در نمیآید به چشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.