همچنان مهر توام مونس جان است که بود
همچنان ذکر توام ورد زبان است که بود
شوقم افزون شد و آرام کم و صبر نماند
در فراق تو، ولی عهد همان است که بود
کی بود کی که دگر بار بگویند اغیار
که فلان باز همان یار فلان است که بود؟
ما همانیم و همان مهر و محبت لیکن
یار با ما به عنایت نه چنان است که بود
بود بر جان رخم داغ توام روز ازل
وین زمان نیز بدان داغ و نشان است که بود
بود در ملک تنم، جان متصرف و اکنون
همچنان عشق تو را حکم روان است که بود
از من ای جان شدهای دور و درین دوری نیز
آن ملاقات میان تن و جان است که بود
طرهات یک سر مو سرکشی از سر نگذاشت
همچنان فتنه و آشوب جهان است که بود
تا نخوانند دگر گوشه نشین سلمان را
گو همان رند خرابات مغان است که بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس عمیق عشق و دلتنگی شاعر نسبت به معشوق میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که هرچند او و معشوق به لحاظ ظاهری تغییر نکردهاند، اما وضعیت روحی و عاطفی آنها متفاوت است. ذکر معشوق همواره بر زبان اوست و عشقش افزون شده، درحالیکه صبرش از بین رفته است. او از درد فراق میگوید و به داغی که از روز اول بر جانش باقی مانده اشاره میکند. در نهایت، نویسنده به نوعی نارضایتی از وضعیت کنونی خود اشاره دارد و بر تداوم محبت و علاقه خود به معشوق تأکید میکند.
هوش مصنوعی: محبت و مهر تو برای من مونس و همراه جانم است، و یاد و ذکر تو به مانند ورد زبانم به شمار میآید.
هوش مصنوعی: عشقم روز به روز بیشتر میشود و آرامش از دست رفته است و صبرم در دوری تو به پایان رسیده، اما احساساتم نسبت به تو هنوز همانند گذشته است.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند بگوید دوباره در آینده، دیگران از کسی بگویند که فلان شخص همان دوست فلان است که قبلاً بود؟
هوش مصنوعی: ما همان طور که هستیم، هنوز هم محبت و دوستی داریم، اما یار ما به ما توجه و محبت نمیکند، مانند گذشته.
هوش مصنوعی: از روز ازل بر جان من اثری از عشق تو وجود داشت و این زمان نیز همچنان آن داغ و نشانه در من باقی است.
هوش مصنوعی: که در سرزمین وجودم، جان در تسلط من بود و اکنون همچنان عشق تو حکم بر زندگیام دارد.
هوش مصنوعی: ای جان من، تو از من دور شدهای و در این دوری همانا دیدار میان جسم و روح است که همیشه وجود دارد.
هوش مصنوعی: موهای تو به قدری جذاب و زیباست که هیچ چیز نمیتواند از زیبایی آن بکاهد. مانند هرج و مرج و فتنهای که همواره در جهان وجود دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دیگران ما را نخوانند، سلمان که در گوشه نشسته است، همان رند (شاعر و عارف) است که در خرابات مغان و نزد شرابخواران شناخته شده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گوهرِ مخزنِ اسرار همان است که بود
حُقِّهٔ مِهر بدان مُهر و نشان است که بود
عاشقان زُمرهٔ اربابِ امانت باشند
لاجرم چشمِ گهربار همان است که بود
از صبا پرس که ما را همه شب تا دمِ صبح
[...]
در سرم ذوق می عشق همان است که بود
سر همان خاک ره دیر مغان است که بود
چون نشان پرسیم از دل که به صحرای فنا
به همان قاعده بی نام و نشان است که بود
غمم از حد متجاوز شده از مخموری
[...]
دوستان چرخ همان دشمن جان است که بود
همه را دشمن جان است ، همان است که بود
ای که از اهل زمانی ز فلک مهر مجوی
کاین همان دشمن ارباب زمان است که بود
شاهد عیش نهان بود پس پرده چرخ
[...]
لب لعل تو همان تلخ زبان است که بود
در نگین تو همان زهر نهان است که بود
حسن اهلیت خط هیچ اثر در تو نکرد
آتش خوی تو جانسوز چنان است که بود
دل سنگین ترا ناله ما نرم نکرد
[...]
بزم وصل است و غم هجر همان است که بود
دل پر از حسرت دیدار، چنان است که بود
نکهت وصل چه حاصل که چمن پیراشد؟
بر رخ کاهیم آن رنگ خزان است که بود
چه خماری ست که از خون دو عالم نشکست؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.