جانم رسید از غم به جان، گویی به جانان کی رسد؟
وز حد گذشت وین سر گذشت، آخر به پایان کی رسد؟
حالم صبا گر بشنود، حالی رسول من شود
لیکن چنین کو میرود افتان و خیزان کی رسد؟
من دور از آن جان و جهان، همچون تنیام بیروان
وز غم رسید این تن به جان، گویی به جانان کی رسد؟
کردم غمش بر جان گزین، بادش فدا صدجان ازین
جان گرچه باشد نازنین، هرگز به جانان کی رسد؟
سرو از صبا گردد چمان تا چون قدش باشد روان
ور نیز بخرامد بران سرو خرامان کی رسد؟
مه رویم آن رشک قمر، وز گل به صد رو تازهتر
رفت و که داند تا دگر، گل با گلستان کی رسد؟
ای دل به داغت مفتخر، درد ترا درمان مضر
جانها بر آتش منتظر، تا نوبت آن کی رسد؟
سودای وصل او مرا، اندیشهای باشد خطا
سلمان به دست هر گدا، ملک سلیمان کی رسد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهنده عمق عشق و غمی است که شاعر تجربه میکند. او از دردی سخن میگوید که به جانش رسیده و به دنبال راهی برای رسیدن به معشوقش است. احساس ناتوانی و جدایی از "جان جانان" و تلاش برای نزدیک شدن به او موج میزند. شاعر به ناتوانی خود در تسکین دردش اشاره میکند و اینکه زمان وصال و آرامش کی خواهد رسید. او همچنین به زیباییها و نعمتهای زندگی (همچون سرو و گل) اشاره دارد، اما در نهایت، این زیباییها در برابر عشق و دلتنگیاش بیمعنا به نظر میرسند. در انتها، او به این نتیجه میرسد که ممکن است عشق و آرزوی وصال، خیالی خام باشد و به دنبال لحظهای است که آتش عشقش فروکش کند.
هوش مصنوعی: غم و اندوه جانم را به آستانه مرگ رسانده است، گویی اگر به محبوبم برسم، چه زمانی این درد به پایان خواهد رسید؟ این احساس از حد و اندازه فراتر رفته و دیگر طاقت ندارم، اما آیا در نهایت روزی پایان مییابد؟
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبح صدای من را بشنود، حالتی برای فرستادهام به وجود میآید، اما اینگونه که او در حال رفتن است، با افت و خیز، کی به مقصد میرسد؟
هوش مصنوعی: من از آن روح و دنیای محبوب دورم، مثل بدنی هستم که بدون روح است. و غم باعث شده که این بدن به جان برسد، اما آیا واقعاً این بدن میتواند به محبوب برسد؟
هوش مصنوعی: من غم او را بر دل خود گرفتم، باد خود را فدای او میکنم، اگرچه جانم عزیز است، اما آیا هیچوقت به محبوب میرسد؟
هوش مصنوعی: بیت به توصیف زیبایی و جذابیت سرو و نسیم میپردازد. اشاره میکند که اگر نسیم به حرکت درآید، درخت سرو نیز به نرمی و لطافت جنبش خواهد کرد. در ادامه به این موضوع میپردازد که وقتی سرو چنین خوشحالت و خوشمنظر است، دیگر چه زمانی بر سر آن زیبایی و لطافت میرسد؟ به نوعی بیانگر تفکری است که به زیباییهای طبیعت و گذشت زمان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و دلربای من، مانند ماه است و از گل هم به مراتب زیباتر شدهاست. هیچکس نمیداند که گل چه زمانی به باغ میرسد و در کنار دیگر گلها قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: ای دل، به خاطر داغی که داری، به خود ببال. درد تو درمانی ندارد و جانها در حال سوختن هستند، آیا میدانی چه زمانی نوبت به آن خواهد رسید؟
هوش مصنوعی: علاقه به التیام و اتحاد با او، در واقع یک اندیشه نادرست است. آیا ممکن است که ثروت و قدرت سلیمان به دست هر فرد نیازمند برسد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ره بماند این چشم تر، کان شوخ مهمان کی رسد
لب تشنه را خون در جگر، تا آب حیوان کی رسد
شبها که من خوار و زبون باشم ز هجران بی سکون
غلتان میان خاک و خون تا شب به پایان کی رسد
شب مونسم زهره ست و مه وین روز تنهایی رسید
[...]
گل رفت حالی از چمن تا خود به بستان کی رسد
وز شوق رویش ناله و زاری به دستان کی رسد
گفتم به باد صبحدم بشتاب در رفتن ولی
افتان و خیزان می رود او نزد جانان کی رسد
چون نزد جانان می روی بعد از سلام از من بگوی
[...]
خونخواره راهی میروم تا خود به پایان کی رسد
پایی که این ره سر کند دیگر به دامان کی رسد
سهل است کار پای من گو در طلب فرسوده شو
این سر که من میبینمش لیکن به سامان کی رسد
گر چه توانی چارهام سهل است گو دردم بکش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.