دلی که شیفته یار دلربا باشد
همیشه زار و پریشان و مبتلا باشد
بلی عجب نبود گر بود پریشان حال
گدا که در طلب وصل پادشا باشد
بهانه تو رقیب است و نیست این مسموع
رقیب را چه محل گر تو را رضا باشد
جفای دشمن و جور رقیب و طعنه خلق
خوش است بر دل اگر دوست را وفا باشد
اگر تو را گذری بر من غریب افتد
و یا تو را نظری بر من گدا باشد
از آن طرف نپذیرد کمال او نقصان
وزین طرف شرف روزگار ما باشد
فگار گشت به خون جگر دل سلمان
بترس از آنکه بد و نیک را جزا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشقی عمیق و پر دردانه صحبت میکند. شاعر با اشاره به دلباختگی و حال و روز ناخوشایند عاشق، میگوید که طبیعی است که کسی که دوستدار یاری دلربا باشد، دچار پریشانی و اضطراب شود. او به زیبایی میگوید که حتی در سختیها، وفای دوست میتواند دل را تسکین دهد. همچنین به این نکته اشاره میکند که اگر محبت و توجهی از سوی معشوق به او برسد، برایش ارزشمند و آرامشبخش خواهد بود. در نهایت، شاعر هشدار میدهد که باید از عواقب اعمال خوب و بد بترسد، چرا که هر عملی جزایی دارد.
هوش مصنوعی: دل کسی که عاشق معشوق زیبایش باشد، همیشه در حال رنج و پریشانی خواهد بود.
هوش مصنوعی: بله، تعجبی ندارد اگر گدایی که در آرزوی وصال پادشاه است، در حالتی آشفته و پریشان باشد.
هوش مصنوعی: بهانه تو بهانهای برای رقیب است و نمیتوان به سخنان او اهمیت داد؛ هرچند اگر تو خود راضی باشی.
هوش مصنوعی: اگر در دل دوست وفا و محبت باشد، رفتار نامهربانانه دشمن، ظلم رقیب و تندزبانان مردم برای قلب انسان خوشایند خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر تو به من بیفتی یا نگاهی به من بیندازی، غریب و نیازمند هستم.
هوش مصنوعی: از آن طرف نمیتوان نقصانی در کمال او دید و از این طرف، افتخار روزگار ما این است که چنین مضمونی را در خود داشته باشیم.
هوش مصنوعی: سلمان به شدت غمگین و نگران است و به دیگران هشدار میدهد که باید از عواقب کارهای خوب و بد خود بترسند، زیرا هر کدام نتیجهای خواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از آن طرف نپذیرد کمال او نقصان
وزین جهت شرف روزگار ما باشد
همین شعر » بیت ۶
از آن طرف نپذیرد کمال او نقصان
وزین طرف شرف روزگار ما باشد
کمال دوست چه آمد ز دوست بیطمعی
چه قیمت آورد آن چیز کش بها باشد
عطا دهنده ترا بهتر از عطا به یقین
عطا چه باشد چون عین کیمیا باشد
اگر چه عشق بتان سر به سر بلا باشد
دلم به عشق همه ساله مبتلا باشد
دلم بلای من و عاشقی بلای دل است
بلا که دید که همواره در بلا باشد
غلام قامت آنم که قامتم همه سال
[...]
پناه ملک جهان شهریار روی زمین
تویی که حکم تو بر آسمان روا باشد
جواب امر ترا آسمان دهد لبیک
اگر چو کوه سما قابل صدا باشد
سپهر جاده مقصود خود نیابد باز
[...]
هزار خویش که بیگانه از خدا باشد
فدای یک تن ِ بیگانه کآشنا باشد
در آن هجوم که یار تو پادشا باشد
غم گدا که بود، زیر پا کرا باشد؟
منم به سوز و گدازش، به یاد سیم برت
چو مفلسی که هوسناک کیمیا باشد
یگانه با تو چنانم که در جدایی تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.