نه قاصدی که پیامی، به نزد یار برد
نه محرمی، که سلامی بدان دیار، برد
چو باد راهروی صبح خیز میخواهم
که ناله سحر به گوش یار برد
صبا اگر چه رسول من است بیمار است
بدین بهانه مبادا که روزگار برد
فتادهایم به شهری غریب و یاری نیست
که قصهای ز فقیری به شهریار برد
من آن نیم که توانم بدان دیار شدن
صبا مگر ز سر خاک من غبار برد
تو اختیار منی از جهانیان و جهان
در آن هوس که ز دست من اختیار برد
غلام ساقی لعل توام که چاره من
به جرعه مینوشین خوشگوار برد
بیار ساقی از آن می که میپرستان را
دمی به کار بدارد، دمی ز کار برد
می میار که درد سر و خمار آرد
از آن می آرد که هوش آرد و خمار برد
هزار بار دلم هست و در میان دل نیست
در این میان دل سلمان کدام بار برد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تنهایی و غربت خود اشاره میکند و از نبود قاصدی یا آشنایی که پیامی به محبوبش برساند، ناراحت است. او میخواهد که نسیم صبح صدای نالهاش را به محبوب برساند و میفهمد که صبا، که پیامآور اوست، بیمار است. شاعر از احساس فقر و دوری از یار سخن میگوید و توصیف میکند که در شهری غریب با غم و اندوه دست و پنجه نرم میکند. او همچنین به قدرت یار و نقش او در زندگیش اشاره میکند و میخواهد که از او می بیاورد تا برای مدتی از مشکلاتش رهایی یابد. در پایان، شاعر به سردرگمیاش در دلهایش اشاره میکند و میپرسد که کدام دل در این میان به آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: نه کسی هست که پیامی به محبوب برساند و نه کسی که سلامی به آن سرزمین ببرد.
هوش مصنوعی: میخواهم مانند بادی که در صبح به آرامی میوزد، به راه بیفتم تا نالههای طلوع صبح را به گوش معشوق برسانم.
هوش مصنوعی: باد صبا هرچند که پیامآور من است و حال خوشی ندارد، اما بهانه نکن که مبادا روزگار بر من سخت بگذرد.
هوش مصنوعی: ما در یک شهر نا آشنا گرفتار شدهایم و کسی نیست که داستان فقرمان را به فرمانروا بگوید.
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که میتوانم به آن سرزمین بروم، اما فقط اگر نسیم، غبار از خاک من بردارد.
هوش مصنوعی: تو برای من از همه مردم مهمتری و دنیا هم در آرزو دارد که اختیار تو را از دست من بگیرد.
هوش مصنوعی: من خدمتگزار ساقی خوشلب تو هستم و تنها راه نجات من، نوشیدن جرعهای از می خوشطعم است.
هوش مصنوعی: ساقی، آن شرابی را بیاور که میتواند میپرستان را برای لحظهای مشغول کند و از کارهای روزمرهشان دور کند.
هوش مصنوعی: شراب بیاور که از آن، هم شوری و دردسر ایجاد میشود و هم هوش و حواس را میگیرد.
هوش مصنوعی: دلم هزار بار میخواهد که چیزی را احساس کند، اما در واقعیت هیچ احساسی وجود ندارد. در این وضعیت، دل سلمان چه بار معنایی یا چه احساسی را میتواند پیدا کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیاض گردن او دست من ز کار برد
بیاض خوش قلم از دست اختیار برد
بجز خط تو کز او چشمها شود روشن
که دیده گرد که از دیده ها غبار برد؟
به خون کسی که تواند خمار خویش شکست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.