هر دمم، چهره به خون مژه، تر میگردد
حالم از عشق تو، هر روز، بتر میگردد
بر مگرد از من و گر زانکه تو بر میگردی
دین و دنیا و سعادت، همه، بر میگردد
روی، پنهان مکن از من، که پری رویان را
کار حسن، از نظر اهل نظر، میگردد
فکر، در راه هوای تو، ز پا میافتد
عقل، در کوی خیال تو، به سر میگردد
رحم کن بر دلم ای ماه، که از آه دلم
خانه ماه فلک، زیر و زبر میگردد
آب و سنگم همه بردی و کنون دیده من
آسیایی است که بر خون جگر میگردد
تا کجا باد صبا، بوی تو در یوزه کند
روز و شب بی سروپا بر همه در میگردد
تیغ از دست تو عمر ابدی، میبخشد
زهر بر یاد تو، جلاب و شکر میگردد
رفت بر بوک و مگر عمر تو سلمان چه کنم
کار دنیا همه، بر بوک و مگر میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است از شاعر ایرانی که در آن به عشق و دردهای ناشی از آن پرداخته شده است. شاعر از شدت ناراحتی و اشتیاقش نسبت به معشوق صحبت میکند و میگوید که هر لحظه حالش بدتر میشود. او از معشوق میخواهد که از او دور نشود، زیرا همه چیز تحت تاثیر عشق او تغییر میکند. شاعر همچنین اشاره میکند که احساساتش بر عقلش غلبه کرده و همه چیز در زندگیاش به خاطر عشق معشوق دچار آشفتگی شده است. در نهایت، او به معشوق التماس میکند که رحمی بر دلش کند و به او توجه نماید.
هوش مصنوعی: هر لحظه چهرهام از اشک چشم به خون میافتد و حال من از عشق تو هر روز بدتر میشود.
هوش مصنوعی: اگر از من دور شوی، بدان که دین، دنیا و سعادت نیز از تو دور میشوند.
هوش مصنوعی: تو زیباییات را از من پنهان نکن، چرا که زیبایی و خوبیهایی که دارئی، در نظر کارشناسان زیبایی همیشه مورد توجه قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: در پی آرزوهای تو، فکر انسان به زانو درمیآید و عقل در خیالات تو، به سرگردانی میافتد.
هوش مصنوعی: ای ماه، به دلم رحم کن، زیرا آه و نالهام باعث شده که اوضاع آسمان و عالم به هم بریزد.
هوش مصنوعی: هر چه داشتم و به من تعلق داشت را از من بردی و اکنون چشمانم حالت افسردگی و غم دارد که همچون آسیاب، دائما بر روی حسرت و درد دلم میچرخد.
هوش مصنوعی: تا کجا باد صبا میتواند عطر تو را در فضا پراکنده کند؟ روز و شب، بدون آرامش و بدون مکان، در هر جا میچرخد و میچرخد.
هوش مصنوعی: تیغی که از دستان تو میرسد، عمری جاودانه به انسان میبخشد. زهر و تلخی که در یاد تو وجود دارد، با عشق و یاد تو به حلاوت و شیرینی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زندگی و امور دنیا همچنان در حال چرخش است و من نمیدانم چگونه میتوانم به عمر تو سلمان بپردازم. امور زندگی همیشه در حال جریان هستند و من به نوعی از آنها فاصله دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه روی تو مرا نور بصر میگردد
حسن آن یار هم افزون ز نظر میگردد
بهوای لب و دندان تو ای جوهر جان
اشکم از دیده دل نور بصر میگردد
تا حدیث لبت ایماه گرفتم بزبان
[...]
دولت حسن ز خط زیر و زبر میگردد
این ورق از نفس سوخته برمیگردد
چشم خورشید که در خیره نگاهی مثل است
در گلستان تو پوشیده نظر میگردد
ماه شبگرد من از خانه چو آید بیرون
[...]
اشکم از یاد لبت آب گهر می گردد
آهم از شوق رخت باغ نظر می گردد
بسکه برگشتگی بخت منش برده ز راه
قاصد از کوی تو نا آمده برمی گردد
خضر و شرمندگی خویش که در راه طلب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.