باز دل سودای آن زنجیر مو، از سر گرفت
آتشم بنشسته بود از شمع رویش، در گرفت
زهد خشک و دامن تر، آتش ما، مینشاند
عشقش این بار آتشی در زد، که خشک و تر، گرفت
موکب سلطان حسن او، عنان عشق، تافت
سوی دارالملک جان، و آن مملکت، یکسر گرفت
نیم شب سودای حسنش، بر در دل حلقه زد
حلقه دیوانگی زد، عقل و راه در گرفت
یوسف از بهر دل یعقوب، باز آمد به مصر
جان به استقبال شد، دل تنگش اندر بر گرفت
زلف او جای دل من بود، و آمد غیرتم
کو به جای این دل مسکین، دلی دیگر گرفت
گرچه خورشید جمالش، روی مهر، از من بتافت
ورچه روزی چند مهرش، سایه از من، بر گرفت
بی لبش، چون گل، پر از خون باد، کام ساغرم
گر لب من خنده زد، یا دست من، ساغر گرفت
تا نپنداری که سلمان، دامن از دلبر، فشاند
دامن از دل بر فشاند و دامن دلبر، گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و دلدادگی شاعر به معشوق خود است. شاعر از شوق و آتش عشق خود سخن میگوید و بیان میکند که چطور این عشق او را تحت تأثیر قرار داده و دلتنگی و حیرانی را در او ایجاد کرده است. او با استفاده از تصاویر زیبا، مانند زنجیر مو و آتش، احساسات عمیق خود را منتقل میکند. همچنین به مسألهٔ جدایی و تأثیر آن بر دلش اشاره میکند، که دلش دچار تنگی و حالتی آشفته شده است. بهطور کلی، شعر نشاندهندهٔ عشق پرشور و عاطفهٔ عمیق نسبت به محبوب است.
هوش مصنوعی: دل دوباره به یاد زنجیر موی محبوبش دچار شوق و شعف شده است. آتش عشقش که از آن چهره زیبا نشأت میگرفت، دوباره شعلهور شده و خاموشیاش پایان یافته است.
هوش مصنوعی: زهد بیروح و پرهیزهایی که به ظاهر نشان میدهند، آتش درونی ما را خاموش نمیکنند. عشق آنچنان آتشی در وجود ما روشن کرده که هم آن زهد و هم آرامش را تحت تاثیر قرار داده و فراگیر شده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، به حضور و عظمت سلطان حسن اشاره شده است. او با جاذبه و قدرت عشق، توجه و دلها را به سمت سرزمین خود میکشاند و این سرزمین کاملاً تحت تأثیر او قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: در نیمه شب، آرزوی زیبایی او در دل من ظاهر شد و دیوانگی بر من چیره گشت؛ به گونهای که عقل و راه درست از من دور شدند.
هوش مصنوعی: یوسف به خاطر عشق و محبت پدرش، یعقوب، دوباره به مصر برگشت. روح او با شوق و ذوق به استقبالش آمد و دل یعقوب که پر از دلتنگی بود، در آغوش او گرفت.
هوش مصنوعی: زلف او محل و پناه دل من بود، اما کسی دیگر به جای این دل ضعیف و بیپروا، دل دیگری را به دست آورد.
هوش مصنوعی: هرچند که زیبایی او مثل خورشید از من دور شد، اما بعد از چند روز سایهاش از زندگیام رخت بربست.
هوش مصنوعی: بدون لبهایش، مانند گلی که پر از خون باشد، لذتی از ساغرم به من نمیرسد. اگر لبهای من بخندند یا دست من لیوان را بگیرد، آن زمان است که میتوانم طعم خوشی را بچشم.
هوش مصنوعی: سلمان به دلبرش عشق ورزید و دامن دلبر را در آغوش گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون ره اندر برگرفتم دلبرم در برگرفت
جان به دل مشغول گشت و تن ز جان دل برگرفت
خواست تا او پایهای من بگیرد در وداع
پای ها زو در کشیدم دست ها بر سر گرفت
گاه در گردنش دستم همچو چنبر حلقه شد
[...]
یاد باد آن شب که یارم دل ز منزل برگرفت
بار در بست و ره منزلگه دیگرگرفت
تا کشیده رنج داغِ هجر بر جانم نهاد
ناچشیده می خمار مستی اندر سرگرفت
چنبر زلفش ز من بربود چرخ چنبری
[...]
عشق ازین معشوقگان بی وفا دل بر گرفت
دست ازین مشتی ریاست جوی دون بر سر گرفت
عالم پر گفتگوی و در میان دردی ندید
از در سلمان در آمد دامن بوذر گرفت
اینت بی همت که در بازار صدق و معرفت
[...]
بلعجب بادی است در هنگام مستی باد فقر
کز میان خشک رودی ماهیان تر گرفت
ابتدا غوّاص ترک جان و فرزندان بگفت
پس بدریا در فروشد تا چنین گوهر گرفت
سالها مجنون طوافی کرد در کهسار و دشت
[...]
کار ملک و دین بحمدالله نظام از سرگرفت
مصطفی بطحا گشاد و مرتضی خیبر گرفت
رایت منصور شاه از عون یزدان هر زمان
لشکری دیگر شکست و کشوری دیگر گرفت
خسرو جمشید فر سلطان نظام ملک و دین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.