تا چند دیر و کعبه، مخوان این فسانه را
همچون کمان حلقه، یکی کن دو خانه را
معشوق، پاسبانی ما عاشقان کند
بلبل ز غنچه قفل زند آشیانه را
در سینه هرچه بود، سپردم به دست عشق
آری همین علاج بود دزد خانه را
سرسبزی از جهان چه تمنا کنی که هست
دندان مور ریشه درین خاک دانه را
دست تهی دلالت دیوانگی کند
بهتر ز ما ندیده کسی فال شانه را
ما را چه جای شکوه، که شب پاسبان سلیم
زنجیر می کند در زنجیرخانه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به بیان احساسات عاشقانه و چالشهای عشق میپردازد. او از مخمصههای عشق و پاسبانی معشوق سخن میگوید، به نوعی نشان میدهد که عشق میتواند به رنج و شیرینیها منجر شود. همچنین به نوعی پلی میان دنیا و احساسات عمیق انسانی ایجاد میکند و به سرسبزی و زندگی اشاره دارد که در عین حال دچار مشکلات و سختیهایی است. او به بیثباتی و دیوانگی ناشی از عشق نیز اشاره میکند و در نهایت به عدم جایگاه شکایت در برابر آن مشکلات میپردازد. به طور کلی، این اشعار حاوی نمادی از وابستگی، رنج و زیبایی در عشق هستند.
هوش مصنوعی: تا کی باید این داستان را که در مورد دیر و کعبه است ادامه داد؟ مانند کمان که به شکل حلقهای درمیآید، بهتر است این دو مکان را به هم پیوند دهیم و یکی کنیم.
هوش مصنوعی: معشوق با دقت و مراقبت از ما عاشقان نگهداری میکند، در حالی که بلبل به خاطر غنچه، آشیانهاش را قفل کرده است.
هوش مصنوعی: تمام احساسات و رازهای درونم را به عشق سپردم و واقعاً این کار تنها راه درست بود تا از دزدی که به خانهام آمده، در امان باشم.
هوش مصنوعی: از دنیا چه چیزی میخواهی وقتی که قدرت و توانایی کوچکی مانند دندان یک مور نیز در این زمین موجود است که میتواند دانهای را در خود بپروراند؟
هوش مصنوعی: کسی تا به حال ندیده است که بدون ثروت و امکانات، بتواند به خوبی نشانههای دیوانگی را درک کند.
هوش مصنوعی: ما چطور میتوانیم شکایت کنیم وقتی که شب نگهبان، شخص خوب را در زندان زنجیر کرده و درب آن را میبندد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بین ای مه آسمان و مبین آسمانه را
وآهنگ باغها کن بگذار خانه را
کامروز هم نخواهد مرغ آشیانه را
خندید باغ ملک به خندان چمانه را
ای یادگار خواجهٔ ماضی زمانه را
وی رسم تو سببْ شرف جاودانه را
راضی است جان ز رسم تو در روضهٔ جنان
آن خواجهٔ مبارک و صدر یگانه را
هرچند فارغی و به شادی نشستهای
[...]
هین در فکن به جام، شراب مغانه را
پرنور کن ز قبلهٔ زردشت خانه را
سرد است، گرم کن ز تف آتش شراب
این هفت سردسیر خراب زمانه را
هرچند ضد یکدگرند این چهار طبع
[...]
ساقی بیار جام شراب مغانه را
مطرب نکو بزن غزل نو ترانه را
پایان مباد دور قدح را که زیرکان
پایان ندیدهاند جفای زمانه را
واعظ مگو که مست نیابد قبول یار
[...]
در جام جم بریز شراب مغانه را
در وی نگر حقیقت این کار خانه را
ای پیر دیر اهل خرابات محرمند
زین راز نکته گوی و رها کن بهانه را
بی اعتدالی ار کنم از شور این حدیث
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.