در عشق دلم را به جبین نقش وفا بود
بر سنگ زدم آینه را، عیب نما بود
عنقا که به من بر سر دعوی ست، نپرسید
روزی که من آواره شدم، او به کجا بود
بر کعبه ی کوی تو نشد خضر دلیلم
نقش قدم خویش، مرا قبله نما بود
هر سایه ی برگی به چمن نافه ی مشکی ست
بویی مگر از زلف تو همراه صبا بود؟
هر مرغ که از دام خود آزاد نمودیم
معلوم شد آخر که همان مرغ هما بود
خون شد جگر من، که سلیم از سر کویت
می رفت و چو مژگان تو رویش به قفا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به ابراز عشق و وفاداری میپردازد. او از دل گرفتهای سخن میگوید که در جستجوی حقیقت عشق به چهرهای وفادار نقش بسته است. یادآوری میکند که در سختیها و آوارگیها کسی که مورد عشقش بوده هیچگاه از او خبری نداشته است. همچنین به این نکته اشاره دارد که راه و نشانهها به او کمک نکردهاند و همه چیز به دور از او مانده است. در نهایت، خودش را در درد و رنج ناشی از جدایی توصیف میکند و از زیبایی محبوبش یاد میکند که به اندازهای است که هر چیز دیگری در کنار او کماهمیت به چشم میآید.
هوش مصنوعی: در عشق، قلب من به نشانه وفا بر پیشانیام نقش بسته بود. وقتی که آینه را بر سنگ زدم، متوجه شدم که فقط عیبهای مرا نشان میدهد.
هوش مصنوعی: پرنده افسانهای (عنقا) که بر سر دعوای من است، روزی که من بیسر و سامان شدم، هیچ نپرسید که او در کجا و چه حالی بود.
هوش مصنوعی: در معبد جمال تو، کسی چون خضر (راهنما) پیدا نشد که مرا به راه درست هدایت کند؛ اما اثر قدمهای تو برای من راهنما و نقطهی قبلهای است که نشان میدهد کجا باید بروم.
هوش مصنوعی: هر سایهای که بر روی چمن میافتد، مانند نافهای مشکی است و آیا بویی غیر از زلف تو همراه نسیم وجود دارد؟
هوش مصنوعی: هر پرندهای که از چنگال خود آزاد کردیم، مشخص شد که همان پرندهای بوده که در واقع از ابتدا خاص و ویژه بود.
هوش مصنوعی: دل من از درد و غم به شدت بیتاب شد وقتی دیدم سلیم از سر کویت دور میشود و چهرهاش به سمت پشت سرش بود، در حالی که مژگان تو در آن لحظه زیبایی خاصی داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فر کو نه بدی باشه آن را که سها بود
عاشق بهمه جایی انگشتنما بود
آباد بر آن شب که شب وصلت ما بود
زیرا که نه شب بود که تاریخ بقا بود
بودند بسی سوختگان گرد در او
لیکن به سرا پردهٔ او بار مرا بود
من سایه شدم او ز پس چشم رقیبان
[...]
دوشینه خیالت همه شب مونس ما بود
تا روز دو دست من و آن زلف دوتا بود
یاری که همه میل دلش سوی وفا بود
برگشت و جفا کرد و ندانم که چرا بود
بر حال من دلشده ی زار نبخشود
این نیز هم از طالع شوریده ی ما بود
از هجر تو هر چند که کردیم شکایت
[...]
این عشق و مودت اثر لطف خدا بود
وین جمله عنایت نه باندازه ما بود
جوری، که ز تو بر دل غمدیده ما رفت
بر شکل بلا بود ولی عین عطا بود
از روز ازل عاشق و شوریده و مستیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.