گنجور

 
سلیم تهرانی

در عشق دلم را به جبین نقش وفا بود

بر سنگ زدم آینه را، عیب نما بود

عنقا که به من بر سر دعوی ست، نپرسید

روزی که من آواره شدم، او به کجا بود

بر کعبه ی کوی تو نشد خضر دلیلم

نقش قدم خویش، مرا قبله نما بود

هر سایه ی برگی به چمن نافه ی مشکی ست

بویی مگر از زلف تو همراه صبا بود؟

هر مرغ که از دام خود آزاد نمودیم

معلوم شد آخر که همان مرغ هما بود

خون شد جگر من، که سلیم از سر کویت

می رفت و چو مژگان تو رویش به قفا بود

 
 
 
میبدی

فر کو نه بدی باشه آن را که سها بود

عاشق بهمه جایی انگشت‌نما بود

خاقانی

آباد بر آن شب که شب وصلت ما بود

زیرا که نه شب بود که تاریخ بقا بود

بودند بسی سوختگان گرد در او

لیکن به سرا پردهٔ او بار مرا بود

من سایه شدم او ز پس چشم رقیبان

[...]

کمال خجندی

دوشینه خیالت همه شب مونس ما بود

تا روز دو دست من و آن زلف دوتا بود

جهان ملک خاتون

یاری که همه میل دلش سوی وفا بود

برگشت و جفا کرد و ندانم که چرا بود

بر حال من دلشده ی زار نبخشود

این نیز هم از طالع شوریده ی ما بود

از هجر تو هر چند که کردیم شکایت

[...]

قاسم انوار

این عشق و مودت اثر لطف خدا بود

وین جمله عنایت نه باندازه ما بود

جوری، که ز تو بر دل غمدیده ما رفت

بر شکل بلا بود ولی عین عطا بود

از روز ازل عاشق و شوریده و مستیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه