گنجور

 
سلیم تهرانی

به راه شوق، خضر جستجو چه می داند

نشان چشمه ز من پرس، او چه می داند

سواد جوهر آیینه بلبلش کرده ست

وگرنه طوطی ما گفتگو چه می داند

ز شوق خاک در دوست، می کند عاشق

نماز را به تیمم، وضو چه می داند

ببین مسیح ز مردن چه غافل افتاده ست

ندیده مرگ پدر، ای عمو چه می داند

کمندافکنی از هر طرف درین باغ است

کسی سلیم به غیر از کدو چه می کند

 
sunny dark_mode