چند چون مرغ کسی بادیه پیما باشد؟
زر ماهی ز سفر کردن دریا باشد
سایه ی بال هما بستر آسایش نیست
ای خوش آن خواب که در سایه ی عنقا باشد
محتسب چون به در میکده آید، گوید
پیر میخانه که: خوش باشد، اگر جا باشد!
شیخ حیف است که در حلقه ی مستان آید
بگذارید که در صومعه تنها باشد
شست و شویی بده ای باطن می زاهد را
که دگر طعنه به مستان نزند، تا باشد
دوستی نیست خصومت که ترقی نکند
در دلش کینه ی من روغن و دیبا باشد
عقل و دین و دل و جان را همه از ما بردی
ای بت عهدشکن، پیش تو اینها باشد
آفتابی تو و عالم به وجود تو خوش است
حیف باشد که نباشی تو و دنیا باشد
جام می گیر سلیم این همه آشفته مباش
غم عالم نخورد مرد چو دانا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی موضوعاتی چون آزادی، عشق و زندگی اجتماعی میپردازد. شاعر با اشاره به معانی عمیق زندگی و دنیای مادی، از رنجهای انسانی و جدایی از مادیات سخن میگوید. او بر این نکته تأکید میکند که آرامش و آسایش واقعی در سایهٔ عشق و دوستی است. همچنین، در مورد مخالفتها و تناقضاتی که در روابط انسانی وجود دارد و اینکه چگونه دوستی میتواند بر خصومتها غلبه کند، تأمل میکند. شاعر به اهمیت وجود حقیقت و خودشناسی میپردازد و زندگی همراه با آگاهی و دوری از زرق و برق دنیوی را پیشنهاد میکند. در نهایت، وی اشاره دارد که یافتههای معنوی و زیباییهای درون انسان ارزشمندتر از هر چیز مادی است.
هوش مصنوعی: چند نفر مانند پرندهای که در دشتها پرواز میکند وجود دارند؟ آیا طلا میتواند از سفر در دریا به دست بیاید؟
هوش مصنوعی: آرامش و آسایش در سایه پرندهای به نام هما یافت نمیشود، اما خواب و آرامشی که در سایه پرنده افسانهای به نام عنقا باشد، بسیار خوشایند و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: وقتی محتسب به درِ میکده میآید، پیرِ میخانه میگوید: اگر جایی هست، خوشحال میشویم.
هوش مصنوعی: مردی عاقل و با تقوا شایسته نیست که در جمع شاد و پرجنب و جوش عیاشان قرار گیرد. بهتر است او در مکان مقدس خود بماند و از این دنیای پر هیاهو دور باشد.
هوش مصنوعی: به زاهد بگو که باید دلی پاک و خالص داشته باشد تا دیگران نتوانند او را به خاطر عشق و محبت به مستان و شادیها سرزنش کنند.
هوش مصنوعی: دوستی که در دلش کینهای وجود داشته باشد، هرگز نمیتواند در دوستی رشد کند. کینه در دل او همچون روغن و دیبا (پارچه لطیف) است که نمیگذارد دوستیاش به کمال برسد.
هوش مصنوعی: ای معشوق پیمانشکن، تو تمام عقل و دین و دل و جان من را از من گرفتی، و حالا همه اینها پیش توست.
هوش مصنوعی: تو چون آفتابی هستی و وجودت برای جهان خوشایند است. افسوس که در این دنیا نباشی و این دنیا به تنهایی ادامه داشته باشد.
هوش مصنوعی: نوشیدن جام را بپذیر سلیم، نگران نباش. مردی که دانا باشد، غم دنیا را در دل ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت آنست که بر دشت تماشا باشد
باغ را زینت و زیب از گل رعنا باشد
هر که او جانور است آرزوی یار کند
هر که را هست دلی عاشق و شیدا باشد
ذره سنگ همه لعل بدخشان گردد
[...]
همه کس را نظری از تو تمنا باشد
این نوع همه از دیده بینا باشد
دوش در خواهش یک بوسه رقیب تو مرا
چیزها گفت که دشنام تو حلوا باشد
تیر و خنجر فکن از دست و بنازیم بکش
[...]
هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد
پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد
من چو از خاکِ لحد لاله صفت برخیزم
داغِ سودای توام سِرِّ سُویدا باشد
تو خود ای گوهرِ یک دانه کجایی آخِر
[...]
تا به کی این دل من واله و شیدا باشد؟
تا به کی در هوس عشق و تمنا باشد؟
دل و جان رفت ز دستم،چه کنم،درمان چیست؟
مدد جان و دل از عز تعالا باشد
آن زمانی که نقاب از رخ خود بگشاید
[...]
هر که را مهر تو اندر دل شیدا باشد
پای او را همه بر دیده من جا باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.