گنجور

 
سلیم تهرانی

جهان کهنه چو نو کرد عادت و خو را

به قبله ی عربی آورد عجم رو را

شفیع روز قیامت، محمد مرسل

که قبله گاه جهان کرده طاق ابرو را

شهی که کرده ز درویشی و تهیدستی

کمند وحدت خود همچو موج، بازو را

چنان ز مقدم او گشت مضطرب کسری

که بوی شیر رسد بر مشام آهو را

به دور او فلک خودفروش چند زند؟

ز مهر و ماه عبث بر زمین ترازو را

به حشر، دشمنش از سیلی پشیمانی

کند چو لاله سیه، کاسه های زانو را

غبار رشک که در دل ز شوکت او داشت

ز خاک کرده لبالب دهان بدگو را

حریف شاهسواری که می تواند شد؟

که هست شیر فلک، گربه ی براق او را

اگر حمایت لطفش بود، زیان نرسد

چو داغ لاله در آتش وجود هندو را

به دور نکهت خلقش، ز شرم در گلشن

چو رنگ، پرده نشین کرده است گل بو را

ز شوق خاک در اوست کز پی پرواز

جبین چو مرغ گشوده ست بال ابرو را

مرا چه باک ز عمر گذشته در عشقش

ز آب رفته غمی نیست سبزه ی جو را

مجردان چه غم از فتنه ی جهان دارند

غمی ز باد خزان نیست شاخ آهو را

سلیم نامه سیاه است یا رسول الله

تو روز حشر شفاعت کن این سیه رو را

 
 
 
مجد همگر

شه صدور و خداوند من شهاب الدین

توئی که محض وفائی مر این وفاجو را

به صدق دعوت در قحط سال جود و سخا

محل صدق و وفائی مر این دعاگو را

ز کوی لطف و به حکم کرم ز روی جواب

[...]

حکیم نزاری

به زیر طاق دو ابرو ساحرند او را

که کرده اند مسخر عموم اردو را

مرا به خیره ملامت چی می کند بد گوی

چگونه دوست ندارند روی نیکو را

به سیل دیده ی من بنگرید اگر خواهید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
صائب تبریزی

بس است تیغ تغافل من بلاجو را

مکن به خون من آلوده تیغ ابرو را

کجاست جاذبه طالع سلیمانی؟

که آورد به سرای من آن پریرو را

چو داغ لاله به خون کعبه غوطه زد آن روز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

به‌گلشنی‌که دهم عرض شوخی او را

تحیرآینهٔ رنگ می‌کند بو را

خموش‌گشتم و اسرار عشق پنهان نیست

کسی چه چاره‌کند حیرت سخنگو را

سربریده‌هم‌اینجا چوشمع بیخواب‌است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
آشفتهٔ شیرازی

دهد بباغ اگر جلوه قد دل جو را

کناره جوی شود سرو بن لب جو را

بغیر هندوی خال تو ای بهشتی روی

نداده جای کسی در بهشت هندو را

کنند عید خلایق اگر بماه صیام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه