گنجور

 
سلیم تهرانی

ما را سپرده است به ساقی حبیب ما

نیکو خلیفه ای ست که دارد ادیب ما

مخمور شوق را می وصل است سازگار

ما خسته ایم و ساقی کوثر طبیب ما

معشوق ماست ساقی گلچهره ای که هست

در عشق او خدا و پیمبر رقیب ما

ناقوس بت پرستی ما زنگ حیدری ست

از شوق اوست در پی گل عندلیب ما

یارب سلیم لعل و گهر را چه می کند

یک پاره ای ز درّ نجف کن نصیب ما

 
sunny dark_mode