ای تازه رو، ز زخم خدنگ تو داغ ما
از روغن کمان تو روشن چراغ ما
با نکهت تو صحبت ما درگرفته است
ای کاش بوی گل نخورد بر دماغ ما
راضی جنون ما به گریبان پاره نیست
از چاک سینه شد گل صد برگ، داغ ما
در عشق هرگز از دل ما آه سر نزد
آیینه ایم و دود ندارد چراغ ما
آگاه نیست خضر ز احوال ما سلیم
عنقا کجاست تا به تو گوید سراغ ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان دلتنگی و علاقه عمیق به معشوق میپردازد. شاعر از درد و زخمهایی که عشق به او وارد کرده، سخن میگوید و به زیباییهای معشوق اشاره میکند که نور و روح تازهای به زندگیاش بخشیده است. او به تضاد بین شادی و غم در عشق اشاره کرده و به این نکته میپردازد که هیچ کدام از احساساتش حقیقی و خاموش نیستند. شاعر به دنبال شخص خاصی به نام "عنقا" است که اطلاعاتی درباره حال و وضعیت خود و عشقش به او دهد.
هوش مصنوعی: ای زیبای تازهرو، زخم تیر تو باعث شده که درد ما مانند روغن در آتش روشن شود و نور افشانی کند.
هوش مصنوعی: گفت و گوی ما با عطر تو آغاز شده است، کاش بوی گل به مشام ما نمیرسید.
هوش مصنوعی: ما از جنون خود ناراضی نیستیم؛ چون از چاکهای سینهامان، گلی مانند گل صد برگ شکوفه کرده است و نشاندهندهی درد و داغ ماست.
هوش مصنوعی: در عشق، دل ما هرگز از ناراحتی یا حسرت ناله نمیکند. ما مانند آینهای هستیم که در آن تصویر عشق منعکس میشود و چراغ وجود ما هیچ دودی ندارد، یعنی دلیلی برای اندوه و غم نیست.
هوش مصنوعی: خضر از وضعیت ما خبر ندارد؛ باید ببینیم سلیم عنقا کجاست تا او به ما بگوید چه بر ما گذشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا روز حشر کم نشود سوز داغ ما
هرگز بیمن عشق نمیرد چراغ ما
مست فراغتیم باقبال می فروش
خلوت نشین بخواب نه بیند فراغ ما
پرورده هوای گلستان آن گلیم
[...]
آشفتگی ز عقل پذیرد دماغ ما
فانوس گردباد شود بر چراغ ما
چون خون مرده در گل سرخش نشاط نیست
گویا که ریخت ماتمیی رنگ باغ ما
ماییم و داغی از جگر گل فگارتر
[...]
بیحرز شعله نگذرد از پیش داغ ما
پروانه احتراز کند از چراغ ما
چون دیده دور شد از تو رنگ نگه پرید
تا رنگ میرسید شکست ایاغ ما
یک روزه عیش ما نشود محنت دو کون
[...]
افروخت از تبسم مینا ایاغ ما
تر شد ز خنده های صراحی دماغ ما
تا جام می به دست رسیده ست سرخوشیم
از آستین رهی ست به سوی دماغ ما
ما را به برگ لاله چه نسبت، که روزگار
[...]
باران سنگ فتنه اگر دیرتررسد
از خود چو لاله رخنه برآرد ایاغ ما
نخل از چه ره بلند شود، گل کجا دمد
چون باغ کاغذین، دو وجب نیست باغ ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.