گنجور

 
سلیم تهرانی

ای تازه رو، ز زخم خدنگ تو داغ ما

از روغن کمان تو روشن چراغ ما

با نکهت تو صحبت ما درگرفته است

ای کاش بوی گل نخورد بر دماغ ما

راضی جنون ما به گریبان پاره نیست

از چاک سینه شد گل صد برگ، داغ ما

در عشق هرگز از دل ما آه سر نزد

آیینه ایم و دود ندارد چراغ ما

آگاه نیست خضر ز احوال ما سلیم

عنقا کجاست تا به تو گوید سراغ ما

 
 
 
اهلی شیرازی

تا روز حشر کم نشود سوز داغ ما

هرگز بیمن عشق نمیرد چراغ ما

مست فراغتیم باقبال می فروش

خلوت نشین بخواب نه بیند فراغ ما

پرورده هوای گلستان آن گلیم

[...]

صائب تبریزی

آشفتگی ز عقل پذیرد دماغ ما

فانوس گردباد شود بر چراغ ما

چون خون مرده در گل سرخش نشاط نیست

گویا که ریخت ماتمیی رنگ باغ ما

ماییم و داغی از جگر گل فگارتر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

بی‌حرز شعله نگذرد از پیش داغ ما

پروانه احتراز کند از چراغ ما

چون دیده دور شد از تو رنگ نگه پرید

تا رنگ می‌رسید شکست ایاغ ما

یک روزه عیش ما نشود محنت دو کون

[...]

سلیم تهرانی

افروخت از تبسم مینا ایاغ ما

تر شد ز خنده های صراحی دماغ ما

تا جام می به دست رسیده ست سرخوشیم

از آستین رهی ست به سوی دماغ ما

ما را به برگ لاله چه نسبت، که روزگار

[...]

طغرای مشهدی

باران سنگ فتنه اگر دیرتررسد

از خود چو لاله رخنه برآرد ایاغ ما

نخل از چه ره بلند شود، گل کجا دمد

چون باغ کاغذین، دو وجب نیست باغ ما

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه