چو ماه شعشعهٔ ماست برق خرمن ما
چو خوشه هیکل عمر است داس گردن ما
ز دست و پنجهٔ خورشید برنمیآید
که همچو داغ، سیاهی برد ز روزن ما
هوای تاج که دارد به سر، که همچون باز
به زور بسته کلاهی جهان به گردن ما
ز دست شوق ز بس چاک گشته، پنداری
که همچو غنچه گریبان ماست دامن ما
چو موج آب که دارد حباب در آغوش
به جای سنگ بود شیشه در فلاخن ما
چه مشکل است که هر گام از سیاهی بخت
چراغپا نشود همچو برق، توسن ما
سلیم، کینهٔ دشمن ز ما محبت شد
خزان بهار شود چون رسد به گلشن ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به توصیف زیبایی و ویژگیهای خاصی از زندگی و وجود انسان میپردازد. شاعر، با تشبیههای مختلف، نور و زیبایی زندگی را با ماه و خوشههای خوشبو مقایسه میکند و به سختیهای موجود اشاره میکند. او تأکید میکند که حتی در شرایط دشوار، امید و عشق همیشه وجود دارد. در این شعر، زحمتها و تلاشهای عشق و محبت به تصویر کشیده میشود و در نهایت، با امید به پیروزی و شکفتن زندگی در برابر تلخیها، به زیبایی و شکوفایی اشاره میشود.
هوش مصنوعی: مانند ماه، وجود ما درخشان است و درخشندگی خرمن ما مانند خوشهای است که عمر ما را در خود دارد، در حالی که خوشهای که بر گردن ما آویخته است، شبیه داسی است که به نشانهی کار و تلاش ماست.
هوش مصنوعی: از قدرت و توانایی خورشید هم نمیتواند بهسان داغی که بر دل ما مانده، سیاهی را از روزن ما ببرد.
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال مقام و قدرت است، مانند پرندهای که به زور در قفس است، در حقیقت بار سنگینی از دنیا را بر دوش خود دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر شوق و عشق، لباس ما به حدی پاره و چاک شده که به نظر میرسد مثل غنچهای که در حال شکفتن است، دامن ما نیز در حال باز شدن و نمایان شدن است.
هوش مصنوعی: همچون موج آبی که حبابی در آغوش خود دارد، شیشه به جای سنگ در پرتابکننده ما قرار دارد.
هوش مصنوعی: چقدر سخت است که هر قدمی که از بدبختی برمیداریم، روشنایی نداشته باشد، همانند نور ناگهانی.
هوش مصنوعی: سلیم، وقتی که دشمنان نسبت به ما کینهای نداشته باشند، محبت و دوستی به وجود میآید و مانند بهاری میشود که وقتی به گلستان ما برسد، امید و زندگی تازهای را به همراه میآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چراغ راه ندارد به بزم روشن ما
ز ماهتاب گل افتد به چشم روزن ما
به شوربختی ما نیست چشمه زمزم
چو کعبه بخت سیه، جامه ای است بر تن ما
چگونه عذر توانیم خواست از صیاد؟
[...]
چو رو دهد بر آن شوخ مست، رفتن ما
بود چو شیشه می، خون ما به گردن ما
به سان آینه کز نم به تیرگی افتد
به آب گریه شد از کار، چشم روشن ما
به غیر خار در آخر به ما نمی ماند
[...]
جمال تست بروز آفتاب روزن ما
خیال تست بشبها چراغ مسکن ما
گرفت از تن ما ذره ذره داد بجان
زیمن عشق تو شد رفته رفته جان تن ما
گمان مبر که بیک جا نشسته ام فارغ
[...]
مساز رو ترش از پندهای دلشکن ما
گلاب باد غرور است،تلخی سخن ما
به طوق فاخته نازد محبت از فن ما
که زخم تیغ تو دارد طوافگردن ما
زبان ناله ببستیم زین ادبکه مباد
تبسم توکشد ننگ لبگزیدن ما
عیان نشد زکجا مست جلوه میآیی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.