زلف تو رنگ و بوی ز عنبر گرفته است
لعل لب تو شیر ز شکر گرفته است
با ما چنان که بود دلت، نیست این زمان
آیینه ی تو صورت دیگر گرفته است
مکتوب وصل را دلم از شوق همچو طفل
صد بار خوانده و دگر از سر گرفته است
سرو از برای خویش در ایام قد او
تعلیم نوحه را ز صنوبر گرفته است
آیینه می کند ز جهان آبرو طلب
با آنکه عبرتی ز سکندر گرفته است
بر من ترحم است نه بر گل، که عمر را
من مفت دادم از کف و او زر گرفته است
تنها نه اعتراض کند موج این محیط
هر قطره نکته ای به شناور گرفته است
دارند نسبتی، که ز ناهید، آسمان
دختر به تاک داده و دختر گرفته است
واعظ ز بس که عاشق منبر بود، دلش
در سینه شکل بار صنوبر گرفته است
یارب چه گل شکفته ز مکتوب ما، که باز
باد صبا ملول و کبوتر گرفته است
چون لشکر شکسته بر اطراف عارضش
هر تار زلف او ره دیگر گرفته است
هرگز کسی نیافته ره در حریم وصل
بیهوده چند حلقه زنی، در گرفته است
باز از هوای شعله ی رخساره ای، سلیم
چون شمع کشته، سوختن از سر گرفته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و دلربایی معشوقهاش اشاره میکند و از زیباییهای ظاهری او، مانند زلف و لبهایش، سخن میگوید. او احساس میکند که محبوبش دیگر به او توجهی ندارد و قلبش این بیتوجهی را میسوزاند. در ادامه، شاعر به شوق خود در خواندن نامه وصل اشاره میکند و به عمق تنهایی و دردش میپردازد. بهرهگیری از نمادهایی مانند سرو، صنوبر و ناهید نشاندهنده تأکید بر زیبایی و لطافت است. شاعر از زندگی و عمر خود میگوید و میافزاید که دیگران نیز در این دریا غرق شدهاند. همچنین، او از وعاظ و موعظهکنندگان انتقاد میکند که نمیتوانند به عمق عشق و احساسات واقعی پی ببرند. در نهایت، او درباره محبت و سوختن در آتش عشق سخن میگوید و به بیپایانی درد و longing خود اشاره دارد.
هوش مصنوعی: موهای تو بویی شبیه به خوشبوکننده گرانبها دارد و لبانت به نرمی و شیرینی شکر میمانند.
هوش مصنوعی: با ما مثل گذشته رفتار نکن، زیرا اینک دل تو تغییر کرده و جلوه ی دیگری پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر شوق، نامه وصال را مثل یک کودک بارها خوانده و دوباره شروع کرده است.
هوش مصنوعی: سرو برای خود در روزهای جوانی، چگونگی نوحهخوانی را از صنوبر آموخته است.
هوش مصنوعی: آیینه نشان میدهد که چطور میتواند از واقعیتهای جهان اعتبار و آبرو بخواهد، با وجود اینکه تجربهای از زندگی سکندر را داشته و باید عبرت بگیرد.
هوش مصنوعی: بر من ترحم میشود نه بر گل، چرا که من عمر خود را بیدلیل به هدر دادهام و او در عوض زندگیاش را ارزشمند و پر از زیبایی سپری کرده است.
هوش مصنوعی: این محیط تنها به خاطر نارضایتی خود از موجها نیست؛ بلکه هر قطره آب هم یک نکته یا پیام خاصی را در خود دارد که به آن اشاره میکند.
هوش مصنوعی: آنها نسبتی دارند که آسمان، دختر ناهید را به تاک داده و خودش دختر دیگری را گرفته است.
هوش مصنوعی: واعظ به خاطر عشق و علاقهاش به منبر و سخنرانی، درونش سنگینی و اضطراب دارد و قلبش مثل دانههای بار صنوبر فشرده و محصور شده است.
هوش مصنوعی: خدایا، چه گل زیبایی از نامه ما شکفته است که حالا نسیم صبح با دلتنگی و کبوتر افسردهای روبرو شده است.
هوش مصنوعی: هر تار موی او مانند سربازانی که در محاصره هستند، به سمتی منحرف شده است و در اطراف چهرهاش پراکنده شدهاند.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته به سرای وصال دست یابد، تنها با بیهوده زدن چند حلقه بر در، راهی را نپیموده است.
هوش مصنوعی: دوباره به خاطر زیبایی چهرهای، سلیم مانند شمعی که سوخته، از نو شروع به سوختن کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امشب، چراغ مجلس ما، در گرفته است
در تاب رفته و سخن، از سر گرفته است
پروانه چون مجال برون شد ز کوی دوست
یابد بدین طریق، که او در گرفته است
ظاهر نمیشود، اثر صبح گوییا
[...]
آتش به مغزم از می احمر گرفته است
این پنبه از فروغ گهر درگرفته است
آتش ز اشک در مژه تر گرفته است
این رشته از فروغ گهر در گرفته است
نخل خزان رسیده اگر نیستم، چرا
[...]
از سوز سینه مغز سرم در گرفته است
باز چو شمع سوختن از سر گرفته است
تیر گرفت بر سخنم کی رسد چو تیغ
طبعم زره به دوش زجوهر گرفته است
تا مهر اوست انجمن افروز خاطرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.