چه عجب گر دلم از عشق تو در تاب و تب است؟
هر که در تاب و تبی نیست ازین غم عجب است
نخل آرد رطب اما چو قدت موزون نیست
قد موزون تو سرویست که بارش رطب است
تا چه ملت بگزینیم و چه آئین که پدید
کف موسی زرخ انفاس مسیحش ز لب است
گفتی ام تا بکنی رهسپر ودای شوق
تا مرا قوت رفتار به پای طلب است
یاد روی تو به دل رشحه ابر است و گیاه
غم عشق تو به جان پرتو ماه و قصب است
هر که دید آن رخ چون شب به رخ چون روزت
روز عشاق تو دانست که مانند شب است
گنه دوستی آمد سبب قتل (سحاب)
کس نگوید که جفای تو به من بی سبب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و شوق عمیق شاعر نسبت به معشوق میپردازد. شاعر از حال و روز خود، دردی که از عشق میکشد و زیبایی معشوقش میگوید. او به تضاد احساسات اشاره میکند و بیان میکند که هر که عشق را تجربه نکرده، نمیتواند درک کند که این درد چه اندازه عمیق است. همچنین از زیباییهای معشوق مانند قامت موزون و چهرهاش سخن میگوید و عشق و شوقش را به آب و گیاه تشبیه میکند. در نهایت، شاعر به عواقب دوستی و محبت اشاره میکند و بیان میدارد که جفای معشوقش بیدلیل نبوده و این رابطه پیچیده و پر از احساس است.
هوش مصنوعی: عجبی نیست اگر قلبم از عشق تو بیقرار و ناآرام است. هر کس که از این عشق و غم بیخبر باشد، جای تعجب دارد.
هوش مصنوعی: نخل میوهای بار میآورد، اما اگر قامت تو متناسب نباشد، قد زیبا و خوشفرم تو مانند سرو است که میوهاش رطب است.
هوش مصنوعی: تا چه مردمی را انتخاب کنیم و چه دینی را برگزینیم، زیرا که قدرت و زیبایی موسی در نفس مسیح از لب او پدیدار میشود.
هوش مصنوعی: گفتی که وقتی میخواهی به من کمک کنی، شوق و اشتیاقی که در دلم دارم، باعث میشود که قدرت حرکت و طلب من بیشتر شود.
هوش مصنوعی: یاد تو مانند قطرههای باران است که بر دل میبارد و غم عشق تو مانند گیاهی است که جانم را روشن میکند، همچون پرتو ماه و نی.
هوش مصنوعی: هر کسی که آن چهره را ببیند، که در شب همچون روز روشن و زیباست، میفهمد که عشق تو به اندازهی شب تاریک است.
هوش مصنوعی: دوستی باعث شد که خلافی انجام شود و کسی نمیگوید که رفتار تو نسبت به من بیدلیل است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قاضی اسعد که عمید است او خزاعی نسب است
مرکز دانش و سرمایه و فضل و ادب است
به عجم زاده ولی فخر نژاد عرب است
دیدن طلعت میمونْش طرب را سبب است
سخت عالی نسب و خوشخط و نیکو لقب است
[...]
روز می خوردن و شادی و نشاط و طرب است
ناف هفته است اگر غرهٔ ماه رجب است
برگریزان به همه حال فرو باید ریخت
به قدح آنچه از او برگ و نوای طرب است
مادر باغ سترون شد و زادن بگذاشت
[...]
آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است
وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است
نه دهانیست که در وهم سخندان آید
مگر اندر سخن آیی و بداند که لب است
آتش روی تو زین گونه که در خلق گرفت
[...]
به دو گیسو مه روی تو نه چندان عجب است
عرصه جلوه خورشید میان دو شب است
جان شیرین به کدامین بسپارم چه کنم
دو دلم در دل من تا هوس آن دو لب است
نه وفا از تو به دل میگذرانم نه وصال
[...]
عشق بیتابی ذرات جهان را سبب است
زردی چهره خورشید ز درد طلب است
یک زمان بی دم گرم و نفس سرد مباش
که ز انفاس، همین یک دو نفس منتخب است
مگشا لب به شکرخند که در عالم درد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.