مکن تکیه زنهار تا میتوانی
به عهد جوانان به عهد جوانی
کی آوردمی تاب این سست مهری؟
نمی بود اگر با من این سخت جانی
نه چندان به عشاق الفت نه دوری
نه پر ساده لوحی نه پر بد گمانی
مده تاج درویشی و کنج عزلت
به تاج فریدون و ملک کیانی
غم از شادمانی بود زانکه در دل
ز شادی غم آمد زغم شادمانی
تو را باشد از ناله ی ناتوانان
فغان و مرا ناله از ناتوانی
گرفتم به دل نیست میل (سحابت)
چه شد آخر اظهار لطف زبانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات و تجربیات عاشقانه و ناپایداری روابط است. شاعر به جوانی و احساسات پر شور آن اشاره میکند و از بیوفایی و سختجانی میگوید. او تأکید میکند که نه به عشقهای سطحی میتوان تکیه کرد و نه از دوری و جدایی باید هراسان بود. او همچنین به غم و شادی در زندگی اشاره دارد و بیان میکند که این دو احساس به هم نزدیکند و میتوانند درون یکدیگر وجود داشته باشند. در نهایت، او از ناتوانی در ابراز محبت و احساسات سخن به میان میآورد.
هوش مصنوعی: به کسی اتکا نکن و همیشه سعی کن به وعدهها و تعهدات جوانان وفادار بمانی.
هوش مصنوعی: کی توانستم تاب و تحمل این عشق ناپایدار را داشته باشم؟ اگر این سختی و رنج را با من در میان نمیگذاشتی، وضعم این چنین نبود.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که نه برقراری رابطهای عمیق و صمیمی با عاشقان درست است و نه دور بودن از آنها. همچنین از سادگی و خوشباوری بیش از حد و همچنین بدگمانی و شک کردن به دیگران نیز پرهیز میکند. در واقع، تاکید بر این است که باید تعادل را در روابط حفظ کرد.
هوش مصنوعی: به تاج و حرمت درویشی و زندگی در کنج خلوت توجه کن، زیرا آن ارزش و جایگاهش از تاج فریدون و سلطنت کیانی بیشتر است.
هوش مصنوعی: غم و شادمانی به هم وابستهاند؛ به همین خاطر، وقتی دل شاد است، غم هم ممکن است وارد شود و از درون شادی، غم بیرون میآید.
هوش مصنوعی: تو از نالههای ناتوانان ناراحت میشوی و من از ناتوانیام ناله میکنم.
هوش مصنوعی: دلم به تو علاقهای ندارد، اما نمیدانم چرا لطف و محبتات را به زبان نمیآوری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را چو من دوستگان می چه باید؟
که دل شاد دارد بهر دوستگانی
نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک بر نبشته
دگر آهن آب دادهٔ یمانی
که را بویهٔ وصلت ملک خیزد
[...]
از او بوی دزدیده کافور و عنبر
وز او گونه برده عقیق یمانی
بماند گل سرخ همواره تازه
اگر قطره ای زو به گل بر چکانی
عقیقی شرابی که در آبگینه
[...]
شه مشرق و شاه زابلستانی
خداوند اقران و صاحبقرانی
بدولت یمینی بملت امینی
مر این هر دو را اصل یمن و امانی
تو محمود نامی و محمود کاری
[...]
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
گهی لعل چون باده ارغوانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.