ناصح از بیماری عشق از چه بیم آری مرا
خوشتر از صحت بود این گونه بیماری مرا
تا در این بیماریم از بی پرستاری چه باک
میکند بیماری از شفقت پرستاری مرا
تا گرفتارم به عشق آزادم از کون و مکان
کرده آزاد از دو عالم این گرفتاری مرا
گرچه خوارم لیک با آن گل قرینم روز و شب
عزتی هرگز نباشد به از این خواری مرا
من خود ار خواهم برای اوست نی از بهر خود
گفتمت این تاز خودخواهان مپنداری مرا
ای فلک من نیستم آن کز تو بینم نیک و بد
دست بگشا گر که بتوانی بیازاری مرا
میکنم از همت خود چرخ را یاری صغیر
گر کند لطف علی مرتضی یاری مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره بیماری عشق و زیبایی آن است. شاعر به این نکته اشاره میکند که این عشق برای او حیاتبخشتر از صحت و سلامتی است. او از پرستاری و محبت دیگران در این درد عشق نمیترسد و این بیماری او را از قید و بند دنیا آزاد کرده است. حتی اگر در نظر دیگران خوار و ذلیل باشد، مگر آنکه در کنار محبوبش باشد، که این حضوری ارزشمند است. شاعر میگوید که عشقش برای محبوب است و نه برای خود. او همچنین به فلک (سرنوشت) میگوید که در تصمیمگیریهایش مستقل است و درخواست یاری دارد. در نهایت، او به امید لطف امام علی (ع) به آینده خوشبین است.
هوش مصنوعی: ناصح، چرا از بیماری عشق نگران هستی؟ این احساس برای من از سلامت هم لذتبخشتر است.
هوش مصنوعی: در این حالتی که بیمارم، از بیپرستاری نگران نیستم؛ زیرا بیماری میداند که پرستاری به من محبت خواهد کرد.
هوش مصنوعی: عشق مرا به حالت اسارت کشانده، اما در عین حال از قید وجود و دنیای مادی رها کرده است. این وابستگی عاطفی باعث آزادیام از هر دو جهان میشود.
هوش مصنوعی: هرچند که من در نظر دیگران بیارزش هستم، اما با آن گل همنشینم. همواره در روز و شب، این نزدیکی و ارتباط برای من با ارزشتر از هر گونه عزت دیگر است.
هوش مصنوعی: من تنها برای او به سخن آمدهام و نه برای نفع خود. پس مرا مانند افرادی که خودخواهند تصور نکن.
هوش مصنوعی: ای آسمان! من آن کسی نیستم که سرنوشت خوب و بدش را از تو ببینم. اگر میتوانی، به من لطف کن و هر چه میخواهی با من بکن، حتی اگر بخواهی مرا آزار دهی.
هوش مصنوعی: من با تلاش و ارادهام به چرخ زندگی کمک میکنم و اگر علی مرتضی به من لطف کند، یاریام خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نکودارنده تا اندر جهان داری مرا
بر نکونامی نگهدار و نکوکاری مرا
چون طریق خوب کرداری به است از هر طریق
برمگردان از طریق خوب کرداری مرا
چون بهر کاری بحق یاری گر خلق توام
[...]
تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا
کی بود ممکن که باشد خویشتنداری مرا
سود کی دارد به طراری نمودن زاهدی
چون ز من بربود آن دلبر به طراری مرا
ساقی عشق بتم در جام امید وصال
[...]
از چه می داری نگارینا بدین زاری مرا
کم به هر عمری بخاطر در نمی آری مرا
من چو خاک راه گشتم در ره عشقت به جان
تا مگر از روی لطف از خاک برداری مرا
ز آتش عشقت منم خاکی روا داری که تو
[...]
ای فکنده عزت حسنت به صد خواری مرا
از تو خشنودم به هر خواری که می داری مرا
چیست جرم من که هر گه بار بندی زین دیار
دیگران را همسفر سازی و بگذاری مرا
دیدمت در خواب هم آغوش خویش ای کاشکی
[...]
از زبانت می رسد هر لحظه آزاری مرا
می خلد هر دم بدل زان برگ گل خاری مرا
می تواند کرد پنهان از رقیبم ضعف تن
گر نسازد فاش هر دم ناله زاری مرا
زار مردم در غم تنهایی و ممکن نشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.