هر گه بیفشانی به رخ زلف سیاه خویش را
مانند شب سازی سیه روز من دلریش را
خویشان دهندم پند و من بیگانه ام ز ایشان بلی
عشق تو هر جا پا نهد بیگانه سازد خویش را
شاهان عالم را بود گاهی نظر سوی گدا
ای خسرو خوبان ببین یک ره من درویش را
بی شک ببازد دین و دل زنار بندد بر میان
زاهد ببیند گر چو من آن زلف کافر کیش را
نوش است وصل آن صنم نیش است طعن بیخبر
خواهی اگر آن نوش را آماده شو این نیش را
جز یار کو جز یار کو عاشق شو و او را ببین
ای فلسفی یک سو بنه این عقل دوراندیش را
آن اصل هر بیش و کمت خواهی درآید در نظر
بیرون کن از دل ای صغیر آمال کم یا بیش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. شاعر در آن احساس میکند که عشقی که به آن گرفتار شده، باعث بیگانگیاش با خود و دیگران شده است. او به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و میگوید که حتی افراد بزرگ و قدرتمند نیز میتوانند به سوی دلِ یک درویش که عاشق است، توجه کنند. همچنین، شاعر میگوید که اگر کسی به زیباییهای عشق علاقهمند است، باید آمادگی تحمل درد و تلخیهای آن را هم داشته باشد. او در نهایت به این نتیجه میرسد که جز عشق و معشوق، هیچ چیز دیگری ارزش دیدن و دنبال کردن را ندارد و از عقل دوراندیش هم فاصله میگیرد تا فقط به احساسات عشقش بپردازد.
هوش مصنوعی: هر بار که با موهای سیاهت درخشان میشوند، دلتنگی و غم روزهای تاریک من را بیشتر میکنی.
هوش مصنوعی: خویشاوندانم نکاتی را برایم میگویند، اما من از آنها دور هستم. عشق تو هر جا که حضور پیدا کند، آدمی را از خویش بیگانه میکند.
هوش مصنوعی: سلطانان و پادشاهان دنیا گاهی به گداها هم نظری میاندازند. ای پادشاه خوبان، یک بار به درویشی بنگر.
هوش مصنوعی: بدون تردید، کسی که دل و دینش را از دست بدهد، به زودی به زهد و ریاضت خواهد پرداخت. او اگر زیباییهای ظاهری و زلفهای فردی بیمذهب و کافر را ببیند، ممکن است جذب آنها شود.
هوش مصنوعی: اتصال به آن معشوق شیرین است، اما سخن تلخ و گزنده به این است که اگر میخواهی از آن شیرینی لذت ببری، باید برای مواجهه با تلخیها هم آماده باشی.
هوش مصنوعی: به جز عشق، هیچ چیز دیگری مهم نیست. عاشق شو و معشوقت را ببین، ای فیلسوف! عقل و تفکر دوراندیشت را کنار بگذار.
هوش مصنوعی: باید هر آنچه که میخواهی و هدفهات هست رو به وضوح ببینی و از دل خودت خارج کنی. ای جوان، آرزوها و خواستههای کم یا زیاد رو کنار بگذار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عزت مبردر کار دل این لطف بیش از پیش را
این بس که ضایع میکنی برمن جفای خویش را
لطفی که بد خو سازدم ناید به کار جان من
اسباب کین آماده کن خوی ملال اندیش را
هر چند سیل فتنه گر چون بخت باشد ور رسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.