گنجور

 
انوری

تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا

کی بود ممکن که باشد خویشتن‌داری مرا

سود کی دارد به طراری نمودن زاهدی

چون ز من بربود آن دلبر به طراری مرا

ساقی عشق بتم در جام امید وصال

می گران دادست کارد آن سبکساری مرا

زان بتر کز عشق هستم مست با خصمان او

می‌بباید بردن او مستی به هشیاری مرا

زارم اندر کار او وز کار او هر ساعتی

کرد باید پیش خلق انکار و بیزاری مرا

این شگفتی بین و این مشکل که اندر عاشقی

برد باید علت لنگی و رهواری مرا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سوزنی سمرقندی

ای نکودارنده تا اندر جهان داری مرا

بر نکونامی نگهدار و نکوکاری مرا

چون طریق خوب کرداری به است از هر طریق

برمگردان از طریق خوب کرداری مرا

چون بهر کاری بحق یاری گر خلق توام

[...]

جهان ملک خاتون

از چه می داری نگارینا بدین زاری مرا

کم به هر عمری بخاطر در نمی آری مرا

من چو خاک راه گشتم در ره عشقت به جان

تا مگر از روی لطف از خاک برداری مرا

ز آتش عشقت منم خاکی روا داری که تو

[...]

جامی

ای فکنده عزت حسنت به صد خواری مرا

از تو خشنودم به هر خواری که می داری مرا

چیست جرم من که هر گه بار بندی زین دیار

دیگران را همسفر سازی و بگذاری مرا

دیدمت در خواب هم آغوش خویش ای کاشکی

[...]

فضولی

از زبانت می رسد هر لحظه آزاری مرا

می خلد هر دم بدل زان برگ گل خاری مرا

می تواند کرد پنهان از رقیبم ضعف تن

گر نسازد فاش هر دم ناله زاری مرا

زار مردم در غم تنهایی و ممکن نشد

[...]

صائب تبریزی

باعثِ آزار شد ترکِ دل‌آزاری مرا

تختهٔ مشقِ حوادث کرد همواری مرا

روزِ روشن می‌کند کارِ نمک در دیده‌ام

شب ز شکّر خواب باشد خطِّ بیزاری مرا

گر به خونم هر سرِ خاری کمر بندد چو تیغ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه