چو من آراستم ز آیینه دل جلوهگاهش را
ز مهر افکند در آن عکس روی به ز ماهش را
سپاه غمزه در هر ملک دل کان شه برانگیزد
بویران ساختن اول دهد فرمان سپاهش را
نه تنها بر دلم تیر نگاه انداخت کز مژگان
هزاران تیر آمد در قفا تیر نگاهش را
بهشتی رو بتی دارم که بهر سرمهٔ چشمان
به زلف عنبرین روبند حوران خاک راهش را
چو من دانم خراب و مات و بیخود گردی ای ناصح
اگر چون من ببینی عشوه های گاه گاهش را
به دشت عشق ای یاران کدامین ابر میبارد
که غیر از درد و رنج و غم نمیبینم گیاهش را
کسی گر خواهد از حال صغیر آگه شود برگو
بپرس از ماهی و مه داستان اشک و آهش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دردهای ناشی از آن است. شاعر با استفاده از تصاویری زیبا و استعارات معنادار، احساسی عمیق از اشتیاق و اندوه را بیان میکند. او از زیبایی معشوق و تاثیر آن بر دل سخن میگوید و احساساتش را به صورت تیرهایی که از نگاه معشوق به او اصابت میکند توصیف میکند. همچنین به ناراحتیهای ناشی از عشق اشاره دارد که به دور از خوشی، بیشتر درد و رنج به همراه دارد. در نهایت، از کسانی که میخواهند از حال او مطلع شوند، میخواهد داستان عشق و غصهاش را از او بپرسند.
هوش مصنوعی: من مانند آئینهای که دل را زینت میبخشد، زیبایی را در وجود او به تصویر کشیدم و عشق را در آن انعکاس صورتش، که از ماه نیز زیباتر است، انداختم.
هوش مصنوعی: در هر سرزمینی که دلها را به هیجان میآورد، سپاه زیباییها آغاز به کار میکند و نخستین فرمان را برای ویرانی و تغییر وضعیت آنجا صادر میکند.
هوش مصنوعی: او نه تنها با نگاهش بر دلم تاثیر گذاشت، بلکه از چشمانش هزاران تیر به سوی من رها شد.
هوش مصنوعی: من زیبایی دارم که برای زیبایی چشمانش، زلفهایش را با عطر عنبر آراسته است و حوریان بهشتی گرد راهش خاک میریزند.
هوش مصنوعی: اگر تو هم مانند من در حال و هوای عشق و شیدایی غرق شوی و حال خراب و پریشان من را ببینی، میفهمی که چقدر مجذوب جاذبهها و زیباییهای آن لحظات میشوم.
هوش مصنوعی: ای دوستان، در دشت عشق کدام ابر باران میبارد که من جز درد، رنج و غم چیزی از گیاهان آن نمیبینم.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد از حال و روز جوانی باخبر شود، باید از ماهی و ماه صحبت کند و داستان غم و اندوه آنها را بپرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانه بیشتر داند ز هرکس پیشگاهش را
ستاره نیکتر خواهد ز هرکس نیکخواهش را
گر اهریمن بنام او دعا کردی الهش را
بیفزودی ثوابش را بپالودی گناهش را
وگر آهو بچشم اندر کشیدی گرد راهش را
[...]
به زلف عنبرین روبند خوبان جلوه گاهش را
به نوبت پاس می دارند گلها خار راهش را
ز دست کوته مشاطه این جرأت نمی آید
مگر گردون ز پستی بشکند طرف کلاهش را
به این شوکت ندارد یاد، گردون صاحب اقبالی
[...]
کدامین دیده سازد سرمه، گرد جلوه گاهش را؟
که چشم انتظار از نقش پا بیش است راهش را
به غیر از سنبل آن جعد مشک افشان نمی باشد
اگر گلدسته ای، لایق بود طرف کلاهش را
سخن فهمی چو من از موشکافان بر نمی خیزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.