زاهدا کمتر نصیحت کن من دیوانه را
در من افسون در نگیرد بس کن این افسانه را
مدتی شد بی نصیب از سنگ اطفالم دریغ
امتیازی نیست دیگر عاقل و دیوانه را
از جدائی نی عجب گر من چو نی دارم نوا
هرج اندر ناله آرد استن حنانه را
آشنا کن خود به اهل دل که در بحر وجود
نیست غیر از دل صدف آن گوهر یکدانه را
یافت وصل شمع چون پروانه از خود درگذشت
درگذر از جان تو هم جوئی اگر جانانه را
پای تا سر ز آتش حسرت بسوزی همچو شمع
دانی اندر سوختن گر لذت پروانه را
روی و مو هرگاه آرایش دهد دلدار من
بوسم و بویم گهی آئینه گاهی شانه را
نازم آن ابروی محرابی که برد از خاطرم
مسجد و دیر و کنشت و کعبه و بتخانه را
پنجه زر پاش خور بگرفته از عالم زمام
زر فشان و رام کن هم خویش و هم بیگانه را
این نوا دارد صغیر از عشق حیدر گر هزار
دارد از سودای گل آن نالهٔ مستانه را
دل بود پیمانه و مهر علی می دورهاست
تا که من لبریز دارم زان می این پیمانه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق و دردهایی که تجربه کرده صحبت میکند. او از زاهدان خواسته که کمتر نصیحتش کنند، زیرا او خود را دیوانه میداند و نصایحشان در او اثر ندارد. از احساس دوری و جدایی ابراز ناامیدی میکند و میگوید که در بحر وجود، تنها دل اوست که ارزشمند است. همچنین به زیباییها و جلوههای معشوقش اشاره میکند و حسرت سوختن شمع و پروانه را به تصویر میکشد. شاعر در نهایت به عشق علی (ع) و اثرات آن اشاره میکند و بیان میکند که دلش مملو از عشق است. تمامی این مضامین نشاندهندهٔ عمق احساسات انسانی و جستجوی وصال و عشق در زندگی است.
هوش مصنوعی: ای زاهد، کمتر به من نصیحت کن؛ چون من دیوانهام و افسونها و حرفهای تو به من تأثیری نخواهد گذاشت. پس لطفاً این داستانها را بس کن.
هوش مصنوعی: مدتی است که از محبت و عشق بیبهرهام و افسوس که هیچ امتیازی برایم باقی نمانده است، حتی عقلمندان و دیوانگان نیز در این موضوع یکساناند.
هوش مصنوعی: از جدایی نباید تعجب کرد که من هم مانند نی نوا دارم. هر گاه در نالهام فریاد میشود، صدای عشق را در خود احساس میکنم.
هوش مصنوعی: خود را با انسانهای با دل آشنا کن، زیرا در عمق وجود تنها دل است که مانند صدف، آن گوهر ارزشمند را در خود دارد.
هوش مصنوعی: پروانه برای رسیدن به شمع، از خود و جانش میگذرد. تو هم اگر میخواهی به محبوب خود نزدیک شوی، باید از جان خود بگذری.
هوش مصنوعی: اگر تمام وجودت از آتش حسرت بسوزد مانند شمع، میدانی که در سوختن چه لذتی برای پروانه وجود دارد.
هوش مصنوعی: هرگاه محبوب من خود را آرایش کند و به خود بپردازد، من او را میبوسم و بو میکنم، گاهی او را در آینه میبینم و گاهی هم به شانهاش نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: من به آن ابروی خوش فرم و زیبا افتخار میکنم که تمامی مکانهای مذهبی و مقدس را از یادم برده است.
هوش مصنوعی: دستت را با طلا بپوشان و از دنیای خودت استفاده کن؛ ثروت و قدرتت را بگستر و هر دو خودی و غیرخودی را به طریقهی دلخواهت تحت تاثیر قرار بده.
هوش مصنوعی: این آهنگ، صدای عشق به حیدر را از کوچکترها میشنود، حتی اگر هزار بار در آرزوی گل باشند، آن نالهٔ شاداب و خوش را از دل برمیآورند.
هوش مصنوعی: دل مانند یک پیمانه است و عشق علی به دور از آن است تا زمانی که من از این عشق سرشار شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای هوای تو شده مقصود هر فرزانه را
چرخ با مهر تو خویشی داده هر بیگانه را
صورتی شاهانه داری ، سیرتی در خورد آن
سیرت شاهانه باید صورت شاهانه را
نکته ای ز الفاظ تو ابکم کند گوینده را
[...]
باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را
از کجا کردم نگاه آن شکل قلاشانه را
گاه گاه، ای باد، کانجاهات می افتد گذر
ز آشنایان کهن یادی ده آن بیگانه را
هر شب از هر سوی در می آیدم در دل خیال
[...]
محتسب گوید: که بشکن، ساغر و پیمانه را
غالباً دیوانه می داند، من فرزانه را
بشکنم صد عهد و پیمان، نشکنم پیمانه را
این قدر تمیز هست، آخر من دیوانه را
گو چو بنیادم می و معشوق ویران کردهاند
[...]
میکشد عشق تو سوی خود دل دیوانه را
هست سوزی کو به شمعی میکشد پروانه را
سیل چشمم رفت و ویران کرد بنیاد دلم
چون ز درد و غم نگه دارم من این ویرانه را
میل خالت دارم و اندیشهام از زلف توست
[...]
رخنه کردی دل به قصد جان من دیوانه را
دزد آری بهر کالا می شکافد خانه را
تخم مهر خال او در دل میفکن ای رقیب
بیش ازین ضایع مکن در سنگ خارا دانه را
خیز گو مشاطه کاندر زلف مشکینت نماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.