آنچه می دانی تو در باطن نهان اظهار ماست
هر که می خواهد ببیند روی حق، دیدار ماست
پیش رندان باده چون از جوش افتد کامل است
با ادافهمان عالم، خامشی گفتار ماست
چشم ما هرگز نشد سیر از تماشای رخش
آن که هرگز به نمی گردد دل بیمار ماست
برنمی دارد ز پایش دست، هر جا می رود
سایهٔ آن دلربا هم در پی آزار ماست
با دل سنگین خود با ما نخواهی شد قرین
شیشه و پیمانه و می زاهدا در بار ماست
از دکان خودفروشان جنس استغنا مجوی
این متاع بی نیازی خاصه در بازار ماست
ای مفسر، سیر دیوان سعیدا را بکن
آنچه در قرآن نشد معلوم، در اشعار ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان نکات عرفانی و فلسفی میپردازد. شاعر تأکید میکند که حقیقت در باطن ما نهان است و دیدن آن نیاز به بینش عمیق دارد. او از لذت باده و عمیقتر شدن در حکمت و سکوت سخن میگوید و به عشق و محبت اشاره میکند، اینکه دل انسان همیشه تشنه زیبایی است. همچنین مطرح میسازد که در جستجوی بینیازی نباید به مادیات روی آورد و اشاره به حقیقتهای عمیقتری دارد که فراتر از ظواهر است. در انتها، خطابی به مفسر قرآن دارد و یادآور میشود که آنچه در قرآن ذکر نشده، ممکن است در اشعار او نهفته باشد. به طور کلی، شعر به جستجوی حقیقت، عشق و بینیازی میپردازد.
هوش مصنوعی: آنچه که در وجود تو پنهان است، نشاندهندهی حقیقت ماست. هر کس که بخواهد حقیقت را ببیند، باید ما را مشاهده کند.
هوش مصنوعی: وقتی که شراب از جوش بیفتد و آرام گیرد، در دل رندان به کمال میرسد. در این زمان، سکوت و خاموشی ما به مراتب با معناتر از سخن گفتن است.
هوش مصنوعی: چشم ما هرگز از دیدن زیبایی چهره او سیر نمیشود، زیرا دل بیمار ما هرگز آرام نمیگیرد و همواره به او مینگرد.
هوش مصنوعی: او هر جا که میرود، سایهٔ آن دلربا از پایش جدا نمیشود و همیشه در حال آزار ماست.
هوش مصنوعی: اگر با دل سنگین و خستهات به ما بپیوندی، هرگز نمیتوانی مانند شیشه و پیمانه و شراب، در کنار هم قرار بگیری. این میخواهد بگوید که حالتی روحی و درونی مانند حالت زاهد وجود دارد که در بار ما، جایی ندارد.
هوش مصنوعی: در بازار ما، نباید به دنبال کالاهای بینیازی و بیاحتیاجی باشی، زیرا اینجا جایگاه افرادی نیست که جنس خود را بدون ضرورت و نیاز بفروشند.
هوش مصنوعی: ای تفسیرکننده، به بررسی دیوان اشعار سعیدا بپرداز؛ آنچه در قرآن به وضوح بیان نشده، در شعرهای ما موجود است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه رخسار شما خورشید پر انوار ما است
روشن این کز هر دو روئی دیده دیدار ماست
چون گل روی تو را دیدیم و مژگان دو چشم
هر سر خاری که می بینم آن گلزار ما است
تا بهم بینیم اسماء صفات ذات را
[...]
از تهیدستی ز بی برگان خجالت کار ماست
سر به زیر انداختن چون بید مجنون بار ماست
پیش ما جز بیخودی دیگر متاعی باب نیست
خودفروشی بنده بی صاحب بازار ماست
این که از ما دست سیلاب حوادث کوته است
[...]
راحتی ما را اگر می باشد از آزار ماست
بوی گل در خانه از خار سر دیوار ماست
حال مرغان قفس را پیش گل خواهیم گفت
رشته ی انگشت ما انگشتر زنهار ماست
غیر مژگانم سحاب دجله افشان کس ندید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.