به حال عالم افسرده دیده ای تر کن
چو ابر بر سر این خاک، گریه ای سر کن
به هر دو ساغر می، مصرعی بخوان رنگین
به پای دختر رز، عقد شعر، زیور کن
دوباره حرف مگو از برای عشق سخن
سخن ز عشق اگر می کنی مکرر کن
گشای زلف به باد صبا بگو که برو
دماغ سوختگان مرا معطر کن
مرو بهشت اگر منتی است رضوان را
ز آبرو مگذر ترک آب کوثر کن
به تیغ ناز دو ابرو اشارتی فرما
به ناوک مژه قتل مرا مقرر کن
بخوان کلام سعیدا چو میل کارت نیست
ز کارها که کنی شعر حافظ از بر کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عالم افسرده و غمی که بر سر زمین حاکم است سخن میگوید و خواسته است که مانند ابرها، اشک بریزد. او از عشق سخن میگوید و تمایل دارد که هر دو جام، رنگین و موزون باشند. شاعر به معشوق خود میگوید که زلفش را به باد بسپارد و به یاد سوختگان عشق، عطر بپاشد. او از بهشت و رضوان فاصله میگیرد و ترک آب کوثر را به نشانهی بزرگی و آبرو توصیه میکند. شاعر از معشوق میخواهد که با ناز و زیبایی خود، به دل او اشاره کند و در نهایت به این نکته اشاره میکند که اگر میل به شعر دارد، باید حافظ را از بر کند.
هوش مصنوعی: به حال جهان و مردمانش که در اندوه هستند، مانند ابرهایی که بر فراز زمین میبارند، ببار و اشک بریز.
هوش مصنوعی: هر دو لیوان شراب را به دست بگیر و شعری زیبا و رنگارنگ بخوان، تا آن را به پای دختر زیبایی که مانند گل سرخ است، زیور ببخشی.
هوش مصنوعی: دوباره درباره عشق صحبت نکن. اگر میخواهی درباره عشق بگویی، بهتر است موضوع را بیشتر تکرار کنی.
هوش مصنوعی: بږا زلف خود را به وزش نسیم بسپار و به آن بگو که بوی خوشی به مشام دلسوختگان من برساند.
هوش مصنوعی: اگر بهشتی وجود دارد و تو میخواهی به آنجا بروی، بدان که نباید به خاطر منتی که بر روی دیگران داری، از آبرو و اعتبار رضوان بگذری. همچنین نباید از آب کوثر که نشانه شفای حیات است، چشمپوشی کنی. باید از دیدگاه و ارزشهای خود دست نکشی.
هوش مصنوعی: به زیبایی و ناز ابروهایت اشارهای بکن و با مژگان منحنیات، نشان مرگ من را تعیین کن.
هوش مصنوعی: شعر حافظ را از حفظ کن، چون به کارهای دیگر علاقهای نداری و دنبال کارهای خودت نیستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برآ به بام و رخت همچو شمع خاور کن
ز آفتاب رخت عالمی منوّر کن
ز حلقه ی دهنت چرخ حلقه در گوشست
بیا به لطف و فصاحت جهان مسخّر کن
شبی به کلبه احزان ما درآی از لطف
[...]
ز در در آ و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانیان معطر کن
اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز
پیالهای بدهش گو دماغ را تر کن
به چشم و ابروی جانان سپردهام دل و جان
[...]
ز در درآ و شبستان ما منور کن
دماغ مجلس روحانیان معطر کن
دمید صبح، سر از خواب بیخودی برکن
ز اشک گرم می آتشین به ساغر کن
مشو چو قطره شبنم گره درین گلزار
تلاش صحبت آن آفتاب انور کن
مبر به کوی خرابات دردسر زنهار
[...]
ز در درا و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانیان معطر کن
ستاره شب هجران نمیفشاند نور
به آفتاب رخت روز ما منور کن
برون خرام و برافروز عالمی ز رخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.