ز در درا و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانیان معطر کن
ستاره شب هجران نمیفشاند نور
به آفتاب رخت روز ما منور کن
برون خرام و برافروز عالمی ز رخت
سخن بگوی و جهان پر ز درّ و گوهر کن
بگو به خازن جنت که خاک مجلس ما
به تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کن
چه لاله داغ دل و اشکهای خونین بین
بیا بیا و تماشای باغ و منظر کن
طمع به وصل شما حدّ چون منی نبود
حوالتم به یکی از نقاط دیگر کن
ز زهد خشک به جائی نمیرسی ای فیض
به روز شربت وصلش دهان ما تر کن
به آب تقوی و طاعت به کار تخم ولاش
دماغ را ز گل باغ دل معطر کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از معشوق خود درخواست میکند که حضورش را بر مجلس روحانیان بگستراند و فضای آن را خوشبو کند. او میگوید که در شب فراق، ستارهای نمیتابد و از معشوق میخواهد که مانند آفتاب بر او بتابد. شاعر همچنین اشاره میکند که مجلسش بهشت را به یاد میآورد و از معشوق میخواهد که بر آن بیفزاید. او به درد دل و اشکهای خود اشاره میکند و از معشوق میخواهد که بیاید و زیباییهای دلانگیز را نمایش دهد. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره دارد که زهد خشک و تنها به طاعت نمیرسد و از معشوق درخواست میکند که با محبت و وصال خود او را سیراب کند.
هوش مصنوعی: از در بیرون بیا و فضایی روشن برای شبستان ما ایجاد کن، هوای مجلس روحانیان را خوشبو کن.
هوش مصنوعی: ستارههای شب جدایی نمیتوانند نوری به آفتاب چهرهات ببخشند، روز من را با درخشش خودت روشن کن.
هوش مصنوعی: بیرون برو و جلوهای از زیبایی خود را به نمایش بگذار. از چهرهات سخن بگو و دنیا را پر از زیبایی و ارزش کن.
هوش مصنوعی: به خازن بهشت بگو که خاک نشیمن ما را به عنوان هدیهای به بهشت بفرست و عطر خوشی بر آن بپاشد.
هوش مصنوعی: بیا و زیباییهای باغ را تماشا کن، در حالی که درد دل و اشکهای خونین همچون لالهها در اینجا جلوهگرند.
هوش مصنوعی: من به ارتباط با شما امیدی ندارم؛ پس لطفاً من را به جایی دیگر سوق بده.
هوش مصنوعی: از زهد و پارسایی خالی و خشک نمیتوان به جایی رسید. ای فیض، روزی ما را با نوشیدن شربت وصالش سیراب کن و دهان ما را تر کن.
هوش مصنوعی: با آب تقوا و انجام کارهای نیکو، تخم محبت را در دل بکار، تا مانند گلی معطر، دل تو خوشبو و زیبا شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برآ به بام و رخت همچو شمع خاور کن
ز آفتاب رخت عالمی منوّر کن
ز حلقه ی دهنت چرخ حلقه در گوشست
بیا به لطف و فصاحت جهان مسخّر کن
شبی به کلبه احزان ما درآی از لطف
[...]
ز در در آ و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانیان معطر کن
اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز
پیالهای بدهش گو دماغ را تر کن
به چشم و ابروی جانان سپردهام دل و جان
[...]
ز در درآ و شبستان ما منور کن
دماغ مجلس روحانیان معطر کن
دمید صبح، سر از خواب بیخودی برکن
ز اشک گرم می آتشین به ساغر کن
مشو چو قطره شبنم گره درین گلزار
تلاش صحبت آن آفتاب انور کن
مبر به کوی خرابات دردسر زنهار
[...]
ز در درا و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانیان معطر کن
ستاره شب هجران نمیفشاند نور
به آفتاب رخت روز ما منور کن
برون خرام و برافروز عالمی ز رخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.