پیش رویش کرد پنهان مهر در روزن چراغ
کی تواند شد بلی چون روز شد روشن چراغ
لاله را گر در چمن بینی یقین دان لاله نیست
داغ های رفتگان گل کرده در گلشن چراغ
در جهان اکثر که می بینیم دل افسرده اند
هر که نتواند کند روشن در این مدفن چراغ
پیر کامل را مده زینهار ای سالک ز دست
شب بود لازم برای پیش پا دیدن چراغ
تا نسوزد تیره بخت من سعیدا همچو شب
می گذارد آسمان هر روز بر روزن چراغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به کمبود روشنایی و ناامیدی در زندگی اشاره دارد. شاعر با استفاده از تصاویری مانند «مهر در روزن چراغ» و «لاله در چمن» بر این نکته تاکید میکند که ظاهر چیزها ممکن است فریبنده باشد و واقعیات تلخی در پس آن نهفته باشد. او به دلهای افسرده مردم اشاره میکند و بیان میکند که روشنایی، که نماد امید است، در دنیای پر از تاریکی نایاب است. پیر کامل نیز به عنوان راهنمایی برای سالک معرفی میشود که باید در شب (زمان تاریکی) به دنبال روشنایی باشد تا از افتادن در ناامیدی جلوگیری کند. در نهایت، شاعر به این نکته میپردازد که تا زمانی که شمع امید روشن باشد، روزنهای برای مشاهده نور وجود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: وقتی که مهر و محبت پنهانی در دل آدمی وجود دارد، در روشنایی که به وجود میآید، نمیتواند ناپیدا بماند. وقتی روز روشن میشود، چراغ هم روشن میشود و به وضوح میتابد.
هوش مصنوعی: اگر در چمن لالهای دیدی، مطمئن باش که آن لاله، نشانگر داغهایی از یاد رفتگان است که هنوز در دل گلها جا مانده و در آن باغ روشنی میبخشند.
هوش مصنوعی: در دنیا بیشتر افرادی که میبینیم دلهای ناامید و افسردهای دارند، زیرا تنها کسانی که نمیتوانند در این قبرستان، چراغی روشن کنند.
هوش مصنوعی: ای سالک، از فرد کامل و عالم بینیاز باش و او را رنج نده، چرا که در تاریکی شب، نیاز به چراغی برای دیدن راه پیش پا لازم است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شانس بد من بهبود نیابد، هر روز مثل شب، آسمان از درز روشنایی چراغ میگذرد و من در تاریکی میمانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سرایی را که باشد از دل روشن چراغ
میجهد شبهای تار از دیده روزن چراغ
میخورد خون از فروغ سینه من داغ عشق
میکشد خجلت ز خود در وادی ایمن چراغ
سوختم ز افسردگی یارب درین محفل، کجاست
[...]
چون کند در انجمن تاب رخش روشن چراغ
پرتو خود را به دور اندازد از روزن چراغ
بس که بعد از سوختن هم گرم دارد تب مرا
می کند آیینه از خاکسترم روشن چراغ
گر گریبان را گشاید بر نسیم، از عقل نیست
[...]
از چه رو دارد شب زلفت به تاریکی سری؟
ای که از مهتاب حسنت می شود روشن چراغ
عاشقی بیش از جوانی کرد در پیری دلم
می دهد طغیان آتش دردم رفتن چراغ
مه بود در کلبه ام چون در ته دامن چراغ
خانه من ز آتش گل می کند روشن چراغ
جوهر شمشیر او را کرد خون من علم
می رساند تیغ بر خورشید از روغن چراغ
پشت بام خانه اش سیلی زند مهتاب را
[...]
بود از سوز دلم هر قطره خون در تن چراغ
پیش ازان دم کز شرر در سنگ شد روشن چراغ
آهم از سوزت چراغ دودمان شعله است
می توانم کردن از باد نفس روشن چراغ
برقع افکندیز رخسار و بسی شرمنده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.