گنجور

 
جویای تبریزی

بود از سوز دلم هر قطره خون در تن چراغ

پیش ازان دم کز شرر در سنگ شد روشن چراغ

آهم از سوزت چراغ دودمان شعله است

می توانم کردن از باد نفس روشن چراغ

برقع افکندیز رخسار و بسی شرمنده است

پیش رویت ماه، چون در وادی ایمن چراغ

مردن آسا نگر کز چشم پوشیدن رود

گرچه دارد خون صد پروانه بر گردن چراغ

می نماید از نگاه عارفان حال درون

نور دل از دیده میتابد چو از روزن چراغ

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

هر سرایی را که باشد از دل روشن چراغ

می‌جهد شب‌های تار از دیده روزن چراغ

می‌خورد خون از فروغ سینه من داغ عشق

می‌کشد خجلت ز خود در وادی ایمن چراغ

سوختم ز افسردگی یارب درین محفل، کجاست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

چون کند در انجمن تاب رخش روشن چراغ

پرتو خود را به دور اندازد از روزن چراغ

بس که بعد از سوختن هم گرم دارد تب مرا

می کند آیینه از خاکسترم روشن چراغ

گر گریبان را گشاید بر نسیم، از عقل نیست

[...]

طغرای مشهدی

از چه رو دارد شب زلفت به تاریکی سری؟

ای که از مهتاب حسنت می شود روشن چراغ

عاشقی بیش از جوانی کرد در پیری دلم

می دهد طغیان آتش دردم رفتن چراغ

سیدای نسفی

مه بود در کلبه ام چون در ته دامن چراغ

خانه من ز آتش گل می کند روشن چراغ

جوهر شمشیر او را کرد خون من علم

می رساند تیغ بر خورشید از روغن چراغ

پشت بام خانه اش سیلی زند مهتاب را

[...]

سعیدا

پیش رویش کرد پنهان مهر در روزن چراغ

کی تواند شد بلی چون روز شد روشن چراغ

لاله را گر در چمن بینی یقین دان لاله نیست

داغ های رفتگان گل کرده در گلشن چراغ

در جهان اکثر که می بینیم دل افسرده اند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه