بود از سوز دلم هر قطره خون در تن چراغ
پیش ازان دم کز شرر در سنگ شد روشن چراغ
آهم از سوزت چراغ دودمان شعله است
می توانم کردن از باد نفس روشن چراغ
برقع افکندیز رخسار و بسی شرمنده است
پیش رویت ماه، چون در وادی ایمن چراغ
مردن آسا نگر کز چشم پوشیدن رود
گرچه دارد خون صد پروانه بر گردن چراغ
می نماید از نگاه عارفان حال درون
نور دل از دیده میتابد چو از روزن چراغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و درد ناشی از عشق و جدایی است. شاعر با بیانی شاعرانه به بیان سوز دل و اشکهایی که از محبت برافروخته میشوند، پرداخته است. او نور و روشنی چراغ را نمادی از عشق و امید میداند که از دل و روح او میتابد، حتی در شرایط سخت و تاریک. همچنین زیبایی و شرم عشق را با مقایسهای میان چهره معشوق و ماه بیان میکند و در نهایت به احساسات عارفانه که از دیدگاه دل و نگاهی عمیق به زندگی نشأت میگیرد، اشاره میکند. این شعر به تداخل احساسات غم و روشنی عشق پرداخته و نگاهی عمیق به تجربههای انسانی دارد.
هوش مصنوعی: از درد و سوز دل من، هر قطرهای که ریخت، مانند خون بود و چراغ قبل از روشن شدن، در سنگها از جرقهی آتش برافروخته میشود.
هوش مصنوعی: نالهام از سوز عشق تو چون شعلهای است که در خانوادهام روشن است؛ میتوانم با وزش نفس خود این شعله را روشنتر کنم.
هوش مصنوعی: صورتت را پوشاندهای و بسیار شرمندهای، چون ماهی که در وادی ایمن نور میافکند.
هوش مصنوعی: اگر به راحتی و بیتوجهی از چیزهایی که میخواهی بگذری، ممکن است حتی با وجود قربانیهای زیادی که برای روشنایی و زیبایی زندگیات داده شده، آنها را نادیده بگیری.
هوش مصنوعی: از دیدگاه عارفان، نور درون دل انسان مانند نوری است که از روزنهای ساطع میشود و به بیرون تابیده میشود. این نور حال و وضعیت درونی فرد را نمایش میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سرایی را که باشد از دل روشن چراغ
میجهد شبهای تار از دیده روزن چراغ
میخورد خون از فروغ سینه من داغ عشق
میکشد خجلت ز خود در وادی ایمن چراغ
سوختم ز افسردگی یارب درین محفل، کجاست
[...]
چون کند در انجمن تاب رخش روشن چراغ
پرتو خود را به دور اندازد از روزن چراغ
بس که بعد از سوختن هم گرم دارد تب مرا
می کند آیینه از خاکسترم روشن چراغ
گر گریبان را گشاید بر نسیم، از عقل نیست
[...]
از چه رو دارد شب زلفت به تاریکی سری؟
ای که از مهتاب حسنت می شود روشن چراغ
عاشقی بیش از جوانی کرد در پیری دلم
می دهد طغیان آتش دردم رفتن چراغ
مه بود در کلبه ام چون در ته دامن چراغ
خانه من ز آتش گل می کند روشن چراغ
جوهر شمشیر او را کرد خون من علم
می رساند تیغ بر خورشید از روغن چراغ
پشت بام خانه اش سیلی زند مهتاب را
[...]
پیش رویش کرد پنهان مهر در روزن چراغ
کی تواند شد بلی چون روز شد روشن چراغ
لاله را گر در چمن بینی یقین دان لاله نیست
داغ های رفتگان گل کرده در گلشن چراغ
در جهان اکثر که می بینیم دل افسرده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.