خط یاقوت لعلش تا نمود آن مصحف رو را
نگاهش می کند تفسیر، بسم الله ابرو را
به پا می پیچدش سنبل پی بوسیدن پایش
به هر وادی که آن بدخو پریشان می کند مو را
زبان تیغ می بندد نگاه تیز جادویش
که را دستی که گیرد نکته آن چشم سخنگو را؟
نه تنها دل سیاهی می کند بی او در این صحرا
سیه کرد انتظار جلوهٔ او چشم آهو را
سعیدا جوی خون گردد روان از چشم حیرانم
اگر یک دم نبینم در کنار آن سرو دلجو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جاذبه یک معشوق پرداخته و به احساسات شاعر نسبت به او اشاره میکند. در بیتهای اول، از زیبایی خطوط و ابروهای معشوق صحبت میشود و تأثیر آن بر شاعر توصیف میشود. سپس شاعر از عشق و وابستگی بسیار زیاد خود به معشوق میگوید و اینکه در غیاب او، دلش تیره و ناامید است. در انتها، شاعر با ابراز اشتیاق و فراق، به شدت دلتنگی و نیاز به دیدن معشوق خود اشاره میکند. به طور کلی، این شعر احساس عشق عمیق و longing (آرزوی شدید) را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: زیبایی خطی که به رنگ یاقوت و لعل نوشته شده، باعث شده تا کتابی که در دست دارد، به آن جلب توجه کند و معنای آیه «بسم الله» را از ابروی او تفسیر کند.
هوش مصنوعی: سنبل به پا میپیچد و در هر مکانی که آن معشوق بدخلق موهایش را شل و پریشان میکند، به دنبال بوسیدن پایش است.
هوش مصنوعی: زبان مانند تیغ تیز و برنده است و نگاه جادویی آن قدرت خاصی دارد. کسی که بتواند درک کند این نگاه چه چیزی را میگوید، چه کسی است؟
هوش مصنوعی: در این دشت بی او، دل به شدت ناامید و غمگین میشود و انتظار دیدن زیبایی او، چشم آهو را نیز تاریک و محزون میکند.
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه نتوانم آن معشوقه زیبا را ببینم، چشمانم پر از اشک و خون خواهد شد و دلتنگیام بیشتر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معلم گو مده تعلیم بیداد آن پریرو را
که جز خوی نکو لایق نباشد روی نیکو را
مرا چشم نکویی بود ازان بدخو چه دانستم
که خواهد گوش کردن در حق من قول بدگو را
رقیبا چون به ره می بینم افتاده رحمی کن
[...]
ز فتراکِ سوارِ من ، چه معراجی است آهو را
سرِ آن آهویی گردم ، که قربان میشود او را
نکوخویی ز خوبان ، رشکِ عاشق بار میآرَد
از آن نیکویان دل میدهم خوبان بدخو را
به محراب دعا ابروی او میجویم و چون من
[...]
مبارک باد عید آن دردمند بیکسی کو را
که نه کس را مبارکباد گوید نه کسی او را
ز تیغش چاک شد دل، چون نهان سازم غم او را؟
گریبان پاره شد گل را، کجا پنهان کند بو را؟
سپهر دون در فیض آنچنان بسته است از عالم
که سیلاب بهاری تر نمیسازد لب جو را
سخن در هر زبان بیزحمت تعلیم میگوید
[...]
چه پروا از عتاب و ناز عشاق بلاجو را
که عاشق مد احسان می شمارد چین ابرو را
به شرم آشنایی برنمی آید نگاه من
ز من بیگانه کن ای ناز تا ممکن بود او را
همان زهر شکایت از لبم در وصل می ریزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.